16 ترفند ذهنی برای افزایش فروش ( بخش اول )
فروش در طول سال ها تغییرات زیادی کرده است. زمانی بیشتر فروش ها به صورت حضوری انجام می شد، اما الان می توانیم به میلیون ها مشتری بالقوه در سراسر جهان بفروشیم. با این حال، ما هنوز تا حد زیادی از همان تکنیک هایی استفاده می کنیم که پدربزرگ و مادربزرگمان استفاده می کردند!من اعتقاد زیادی دارم که اصول ثابت می مانند، اما وقتی تکنولوژی روش خرید و فروش ما را به شدت تغییر داده است، زمان آن رسیده است که فروش را وارد عصر اطلاعات کنیم.
در اینجا نکات و ترفند مبتنی بر تحقیق برای کمک به شما برای فروش بیشتر آورده شده است.
ترفند 1 – مغز ما عاشق معامله است
چه چیزی را ترجیح می دهید پرداخت کنید؟ قیمت پایین یا قیمت بالا؟ ترجیح می دهید بیشتر یا کمتر پرداخت کنید؟اگر چندکوپن تخفیف را به شما ارائه کنم چطور؟ آیا با این مورد نظر شما برای خرید تغییر می کند؟
هر فرد عاقلی قیمت های پایین را انتخاب می کند، درست است؟ واضح است. ران جانسون هم به همین شکل فکر می کرد. زمانی که او به عنوان مدیرعامل در JCPenney استخدام شد، چشمانداز بزرگی برای شرکت داشت. او می خواست از شر قیمتهای بالا، که همراه با کوپنها و تخفیف دادن به فروش می رفت خلاص شود و آن قیمت ها را با قیمت های رند و پایین جایگزین کند.نتیجه؟
یک فاجعه کامل!! فروش به شدت کاهش یافت و جانسون بعداً اخراج شد.چه چیزی اشتباه پیش رفت؟ چرا قیمت گذاری شفاف ایده بدی بود؟ چرا ما انقدر به کوپن های تخفیف وابسته ایم؟آخرین تحقیقات نشان می دهد که دلیل بسیار واقعی ما برای گرفتن یک معامله (حتی زمانی که واقعاً یک معامله نیست) وجود دارد.
محققان با بررسی اثرات عصبی فیزیولوژیک کوپن های آنلاین، آنچه را که شرکت کنندگان از یک کوپن 10 دلاری استفاده کردند، ثبت کردند. تجربیات آنها به این صورت بود:
- کاهش 8 درصدی آدرنوکورتیکوتروپین (هورمون استرس)
- افزایش 14٪ در اکسی توسین (همچنین به عنوان “هورمون عشق” و “ماده شیمیایی نوازش” شناخته می شود.)
- کاهش 4 درصدی ضربان قلب
این مطالعه خاطرنشان کرد که نتایج نشان میدهد که «کوپنها واکنشهای فیزیولوژیکی مشابه داشتن یک تعامل اجتماعی مثبت را برمیانگیزند.» علاوه بر این، شرکتکنندگان سطوح بالاتری از شادی را گزارش کردند که با تغییر سطح اکسی توسین مرتبط است.
این نتایج را دوباره بخوانید، زیرا آنها بسیار باورنکردنی هستند. مردم فقط کوپن ها را دوست ندارند. کوپن ها مانند یک دارو عمل می کند و احساسات آنها را درگیر می کند.کوپن های آنلاین مردم را شادتر می کند.
ترفند 2 – مغز ما به آنچه دیگران فکر می کنند اهمیت زیادی می دهد
همه ما دوست داریم فکر کنیم انسان های منطقی هستیم و قادر به ارزیابی و تصمیم گیری خود هستیم.
با این حال، ما بیشتر از آنچه اغلب تصور می کنیم به دیگران متکی هستیم. چه تصمیم گیری برای دیدن چه فیلمی باشد، چه برنامه ریزی برای تعطیلات خود یا خرید یک محصول، ما به دیگران کمک خواهیم کرد تا در تصمیم گیری به ما کمک کنند. بررسی می کنیم که چند نفر نیز یک محصول بالقوه را خریداری کرده اند، نظرات محصول را می خوانیم و نتایج را بر اساس محبوبیت مرتب می کنیم.
برای درک بهتر تأثیراتی که دیگران روی ما می گذارند، مطالعه ای در رابطه با فروش آنلاین محصولات انجام شد. نتایج تأیید کرد که مصرفکنندگان از انتخابها و ارزیابیهای دیگران به عنوان نشانهای برای تصمیمگیری خود استفاده میکنند.
شرکت های بزرگ این را می دانند و از آن نهایت استفاده را می برند. آمازون بررسی 5 ستاره را دقیقاً در کنار نام محصول قرار می دهد و تعداد نظرات را به شما نشان می دهد. در صفحه محصول، آنچه که سایر مشتریان پس از مشاهده محصول خریداری میکنند را درج میکنند. نتفلیکس توصیه هایی که دیگران در مورد فیلم ها و سریال ها داشته اند را به افراد زیادی نشان می دهد.
هر چند این همه خبر خوب نیست. این مطالعه همچنین نشان داد که اثرات مثبت نظرات مثبت به طور قابل توجهی با نظرات منفی دیگران خنثی می شود.
به عبارت دیگر، در حالی که نقدهای خوب تأثیر مثبت دارند، نقدهای بد تأثیر منفی دارند. این نباید تعجب آور باشد، اما یادآوری خوبی است که بهتر است قبل از اضافه کردن گزینه نوشتن نظرات، به محصول یا خدمات خود اطمینان داشته باشید. اگر نظرات منفی زیاد باشد، می تواند به فروش شما آسیب برساند.
جالب توجه است که این مطالعه به این نتیجه رسید که توصیههای مصرفکنندگان دیگر تأثیرگذارتر از توصیههای یک متخصص است. ما می خواهیم بدانیم افرادی مثل ما چه فکری می کنند. اگر این گزینه را دارید، به جای نظرات کارشناسان، نظرات و نظرات کاربران را در نظر بگیرید.مغز ما نظرات را دوست دارد، اما تأثیر آن با سن ما متفاوت است.بله، مغز ما نظرات را دوست دارد و بسیار مهم هستند، اما نحوه واکنش مصرف کنندگان به نظرات بسته به سن آنها متفاوت است.
محققان بررسی کردند که چگونه سه عامل بر خرید آنلاین تأثیر می گذارد:
- ویژگی های محصول
- میانگین رتبه بندی مصرف کنندگان
- بررسیهای مصرفکننده عاطفی (مثبت یا منفی).
آنها دریافتند که بزرگسالان جوانتر همانطور که انتظار می رود از هر سه عامل استفاده می کنند. محصولات با ویژگیهای بهتر و رتبهبندی مصرفکنندگان متوسط بالاتر ترجیح داده میشوند، با میانگین رتبهبندی معمولاً عامل تعیینکننده برای محصولات مشابه. به عنوان مثال، اگر آنها به دنبال خرید یک گوشی جدید بودند، ابتدا ویژگیها را در نظر میگرفتند و اگر نمی توانستند تصمیم بگیرند به سراغ گوشی با بالاترین میانگین بررسی می رفتند.
با این حال، ترجیح محصول با رتبه بالاتر را میتوان با یک بررسی احساسی، چه مثبت یا منفی، نادیده گرفت. بنابراین اگر یکی از آن نقدها بگوید گوشی موبایل در دست شان منفجر شد، برای فراموش کردن میانگین امتیاز کافی است.
جالب توجه است، آنها دریافتند که در حالی که بزرگسالان مسنتر ویژگیهای محصول را در نظر میگیرند و به شدت تحت تأثیر یک بررسی منفی از تأثیر قرار میگیرند، آنها میانگین رتبهبندی مصرفکننده یا نظرات احساسی را در نظر نمیگیرند. بنابراین، اگر آنها به دنبال یک گوشی موبایل بودند، میانگین امتیاز بررسی هیچ معنایی ندارد، و همچنین مهم نیست که یک بررسی شگفتانگیز مثبت داشته باشد. آنها به دنبال تلفنهایی با ویژگیهایی که میخواستند میگشتند و از گوشیهایی با نظرات منفی قوی اجتناب میکردند.این بدان معناست که اگر بازار هدف شما از افراد مسنتر تشکیل شده باشد، یک بررسی با تجربه شدیدا منفی میتواند فاجعهبار باشد و نمیتوانید برای مقابله با این اثر به رتبهبندیهای متوسط اعتماد کنید.
ترفند 3 – مغز ما به هویت ما اهمیت زیادی می دهد
شما چه کسی هستید؟در شغل خود چقدر موفق هستید؟ موقعیت اجتماعی یا طبقه شما در چه سطحیست؟ اعتقادات سیاسی یا مذهبی دارید؟
ما به خصوص به نحوه شناسایی خودمان دلبستگی داریم. به هر حال، این همان چیزی است که بیشتر تصمیمهایمان را بر اساس آن قرار میدهیم .این موضوع همچنین می تواند بر تصمیمات خرید ما تأثیر بگذارد.
فروشنده های حرفه ای به خوبی از اهمیت تمرکز بر مزایا و نه ویژگی ها آگاه هستند. ما علاقه ای به کاری که یک محصول انجام می دهد نداریم. ما علاقه مندیم که چگونه به ما کمک می کند تا کاری را که باید انجام دهیم را انجام دهیم. محصول چگونه به ما در رسیدن به اهدافمان کمک می کند؟ اکنون شواهدی وجود دارد که نشان میدهد محصولاتی که به ما کمک میکنند به اهداف مرتبط با هویت خود برسیم، می تواند باعث فروش بیشتر شود.این مطالعه نشان داد که وقتی اهداف مرتبط با هویت ما توسط پیام فروش فعال می شوند، این اهداف بر اهداف سطح پایین تر اولویت دارند.
این بدان معناست که اگر بتوانیم به ویژگی هویتی مناسب متوسل شویم، میتواند حتی از کیفیت محصول برای مشتری مهمتر شود. با یافتن هویت های بالقوه و فعال سازی آنها با پیام های مناسب، می توانید میل به محصول خود را تا حد زیادی افزایش دهید.
ترفند 4 – داستان های عاشقانه مغز ما
سناریو را تصور کنید: شما یک محصول عالی برای فروش دارید، اما مهم نیست که چه می گویید، مردم خرید نمی کنند. شما همه ویژگیها، همه مزایا را فهرست کردهاید، اما به نظر میرسد هیچکس اهمیتی نمیدهد. در چند ماه آینده، شما هر تکنیکی را که می توانید امتحان می کنید، اما موفق به فروش حتی یک عدد هم نمی شوید. زمان رو به اتمام است، و شما در شرف تسلیم شدن هستید که ناگهان راه حل را پیدا کردید: داستان سرایی.
البته، میتوانستم بگویم داستانسرایی روشی مؤثر برای جلب توجه مغز است. اما چه چیزی برای شما جذاب تر بود؟ واقعیت یا داستان؟
ما هزاران سال است که داستان میگوییم و شرکتها اخیراً متوجه شدهاند که داستان روشی قدرتمند برای فروش است. ما بیشتر به داستانها توجه میکنیم، بیشتر درگیر میشویم و بیشتر به خاطر میآوریم تا با حقایق سرد.با این حال، مطالعات اخیر به این موضوع پرداختهاند که چه نوع داستانهایی مؤثرتر هستند. به طور سنتی، شرکتها استفاده از داستانهای شاد را انتخاب میکنند: فرد با چالش مواجه میشود > فرد محصول میخرد > فرد چالش را حل میکند > فرد خوشحال است.
همه با خوشحالی زندگی می کنند. این معمولا یک شرط مطمئن است، اما همیشه موثرترین نیست.این تحقیق نشان میدهد که مصرفکنندگان خاص نگرش مثبتتری نسبت به برند داشتند، زمانی که داستانهای به اشتراکگذاشتهشده توسط برند «معنیدار باشد، نه شاد».برای این افراد، داستان هایی با حس هدف، بیشتر از پایان خوش اهمیت دارند. چه نوع مردمی؟ این مطالعه به این نتیجه رسید که مصرفکنندگان احتمالاً داستانهای معنیداری را مؤثرتر میدانند و میتوانند داستانهایی را بپذیرند که حاوی داستان های معنادار هستند.خوشبختی خوب است، اما معنا بهتر است.
ترفند 5 – مغز ما بیشتر به تحول اهمیت می دهد تا اطلاعات
مطالعات دیگری در مورد استراتژی پیام های موثر هم انجام شده است.
محققان سه نوع خاص از پیام را بررسی کردند:
- اطلاعاتی
- تحول آفرین – می توانید با استفاده از محصول ما متحول شوید
- تعاملی – تعامل با کاربر و پرسش از او درباره محصول
نتایج نشان داد که استراتژی پیام تحول آفرین قوی ترین محرک تعامل مصرف کننده است. راهبردهای اطلاع رسانی و تعاملی در رتبه دوم قرار گرفتند.
در فروش خود، روی داستان ها و پیام هایی تمرکز کنید که تحولات مشتری شما را به نمایش می گذارد. قبل از محصول شما، آنها فقط بروس وین بودند. پس از آن، آنها بتمن بودند. آنها بروس بنر بودند، حالا هالک هستند!!! با گره زدن به آخرین نکته، مشتریان محصول یا خدمات را نمی خرند. آنها نسخه بهتری از خود را می خرند. اگر پیام شما از آن پشتیبانی کند، اگر نشان دهد که تحول امکان پذیر است، از تعامل بسیار بالاتری لذت خواهید برد.
حتی اگر در حال حاضر از پیامهای اطلاعاتی و تعاملی استفاده میکنید، این مطالعه نشان داد که وقتی این نوع پیامها را با استراتژی پیام تحولآفرین تعریف میکنید، اثربخشی آنها افزایش قابل توجهی دارد.
ترفند 6 – مغز ما زمانی خرید می کند که اعتماد کند
وقتی شخصاً خرید میکنید، اعتماد عامل بزرگی است. ما مکان، شخص، رفتار، کالا، شرایط و … را در نظر می گیریم.اگر در حال خرید آیفون از فروشگاه اپل در یک خیابان بزرگ هستید، احساس اطمینان می کنید.
اگر در حال خرید آیفون از مردی با هودی در خیابان هستید، احتمالاً چندان اعتماد ندارید.در حالی که این امر در مبادلات حضوری آشکار است، اما در خرید آنلاین نیز این امر صادق است. چه آگاهانه باشد چه نباشد، ما به دنبال سرنخ هایی هستیم. آیا میتوانیم به این سایت اعتماد کنیم یا قرار است اطلاعات کارت اعتباری ما را بدزدند؟
محققان با بررسی اعتماد مشتری آنلاین دریافتند که مصرف کنندگان فاکتورهای مختلفی را در نظر می گیرند، از جمله:
- امنیت
- تضمین حریم خصوصی
- قابلیت استفاده از وب سایت
- کیفیت اطلاعات محصول
اگر گوگل وب سایت شما را بعنوان ناامن پرچم گذاری کند، یا شما حریم خصوصی افراد را تضمین نکنید ، مشتریان شما هیچ وقت به شما اعتماد نخواهند کرد.به نوبه خود، اعتماد بر اینکه آیا مردم احتمالاً از شما خرید می کنند یا خیر تأثیر می گذارد.همراه با محصول/خدمت خود، مطمئن شوید که سایت شما سیگنال های مناسبی برای القای اعتماد ارائه می دهد و احتمال خرید مردم بیشتر خواهد شد.
ترفند ۷ – مغز ما با چشمانمان فکر می کند!!
وقتی می خواهیم تصمیمی بگیریم، مثلاً چه محصولی را بخریم، به معنای واقعی کلمه به دنبال سرنخ هایی می گردیم. حتی زمانی که ظاهر به وضوح هیچ ارتباطی با کیفیت محصول ندارد، ما به آنچه چشمانمان به ما می گویند اهمیت می دهیم.تصور کنید به تازگی وارد یک سوپرمارکت شده اید. از سوپرمارکتی خرید می کنید که ظاهر زیبا داشته باشد و چیدمان آن عالی باشد ، یا از سوپرمارکتی که بهم ریخته و نامنظم و شلوغ و پلوغ باشد؟؟
ما به دنبال برخی سرنخ ها در یک وب سایت یا فروشگاه هستیم. یک مطالعه نشان داد که این “سرنخ ها” عبارتند از:
اندازه (ظاهرا بزرگتر به معنای بهتر است)
برجستگی (یا اینکه چیزی چقدر قابل توجه است – چقدر برجسته است)
موقعیت (جایی که محصول در ارتباط با دیگران است)
ظرفیت عاطفی (یا جذابیت)
قابل پیش بینی (محصول از وضعیت موجود پیروی کند یا خیر)
تعداد عناصر اطلاعاتی (کمیت، به جای کیفیت اطلاعات)
به نظرم مطالعات مربوط به موقعیتیابی محصول بسیار جالب بود. یافتههای دو مطالعه ردیابی چشم حاکی از آن است که محصولات در مرکز افقی توجه بصری بیشتری دریافت کردهاند و احتمال انتخاب بیشتری دارند.اگر همه چیز برابر باشد، ما مورد را از وسط انتخاب می کنیم. مطالعات نشان دادند که ما ابتدا به گزینه مرکزی نگاه می کنیم و در نتیجه ناخودآگاه به آن مقدار بیشتری نسبت می دهیم. آنها همچنین آنچه را که «اثر آبشاری نگاه مرکزی» نامیدند، پیدا کردند. به عبارت دیگر، ما به تدریج میزان توجه به گزینه مرکزی را بلافاصله قبل از تصمیم گیری افزایش خواهیم داد.
همراه با سایر عناصر بصری، مطالعات نشان داد که این سوگیریها باعث میشود مشتریان «توجه خود را به روشهایی اختصاص دهند که دلبخواه به اهدافشان است و گاهی اوقات انتخابهایشان سوگیری میکند».در حالی که برنامه ریزی دقیق می تواند برخی از این سوگیری های بصری را به حداقل برساند، از برخی دیگر نمی توان اجتناب کرد. این تحقیق به این نتیجه رسید که در نتیجه، «ارائه اطلاعات به روشی کاملاً خنثی غیرممکن است».
این بدان معناست که چه قصد داشته باشید و چه نداشته باشید ، نحوه نمایش محصولاتتان تاثیرگذار است. برای تبلیغ محصولی که بیشتر می خواهید بفروشید، این را در نظر بگیرید.
ترفند 8 – مغز ما وقتی صحبت از تعداد گزینه های زیاد می شود
پریشان می شود!
ممکن است با آزمایش معروف مربا که در مورد انتخاب انجام شده است آشنا باشید. وقتی روانشناسان مجموعه های کوچک و بزرگ مربا را آزمایش کردند، دریافتند که اگرچه ویترین های پر از مربا توجه بیشتری را به خود جلب می کنند، اما ویترین های کوچکتر منجر به خرید بیشتر می شود.ما دوست داریم هنگام خرید حقایق را بدانیم. وقتی آخرین گوشی خود را خریدید، احتمالاً می خواستید مشخصات آن را بدانید. اندازه صفحه نمایش چقدر بود، چقدر حافظه داشت، فضای ذخیره سازی چقدر بود، دوربین با چه کیفیتی بود، باتری چقدر دوام آورد و غیره.
با این حال، آیا شما به تمام حقایق نگاه کردید؟ تعداد خازن ها را در نظر گرفتید؟ وزن دونه دونه همه اجزا؟هنگامی که ما چیزی را می فروشیم، واکنش اصلی ما این است که تا حد امکان اطلاعات و انتخاب های بیشتری را به مشتریان ارائه دهیم. با این حال، اکنون میدانیم که مردم توجه محدودی دارند. قدرت مغز ما محدود است و در تلاش برای حفظ انرژی، اطلاعات را فیلتر می کند.
هنگامی که منابع شناختی ما کم است و توجه ما کاهش می یابد، آنچه را که به عنوان اطلاعات اضافی در نظر می گیریم کنار می گذاریم.ما تصمیمات خود را بر اساس جزئیات واضح میگذاریم و با شهود خود پیش میرویم، و احتمالاً اطلاعات مهمی را که به راحتی در دسترس است نادیده میگیریم.
گاهی اوقات، ما تصمیمات بدی خواهیم گرفت.جدیدترین تحقیقات نشان میدهد که ما اهمیت واضحترین سرنخها را بیش از حد برآورد میکنیم و پیامدهای کمتر آشکار و کمتر فوری را نادیده میگیریم.در نتیجه، ما بر آنچه امروز ما را تحت تأثیر قرار می دهد تمرکز می کنیم و نتایج آینده را نادیده می گیریم. ممکن است یک چاپگر ارزان بخریم اما هزینه های جوهر گران را نادیده بگیریم.فروشندگان باید با در نظر گرفتن تخصص نسبی آنها، سطح اطلاعات مورد نیاز مشتریان خود را به دقت در نظر بگیرند تا بهترین تصمیم را بگیرند.
پیشنهاد می کنیم این مطالب رو هم ببینید::
- 16 ترفند ذهنی برای افزایش فروش ( بخش دوم ) در بخش اول 8 قسمت از 16 روش افزایش فروش...
- ترفند بهبود تجربه مشتری در رستوران ( مرجع کامل) اگر صاحب یا مدیریت یک رستوران هستید، درست مانند هر...
- روش افزایش مشتریان راغب (لید) افزایش مشتریان راغب بسیاری از صاحبان مشاغل کوچک موفق به...
- 36 روش برای افزایش فروش آنلاین افزایش فروش آنلاین اگر میخواهید از طریق اینترنت امرار معاش...
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.