چند نکته در مورد بازاریابی
در مارکتینگ پلن، ابزارهایی تعریف کنید تا نظرات دقیق مشتری را دریابید. بشنوید مشتری درباره شما چه فکری می کند. سعی کنید واقعیات را بشنوید.
شنیدن تعریف و تمجید به تنهایی فایده ای ندارد. این کار بخشی از روند ارزشیابی است.
نمی توان گفت کل بازار درباره شما چه فکری می کنند، باید بازخوردهای هر گروه را جداگانه دید.
یکی از ابزارهای تحلیل بازار همین بازخوردها است.
بازخورد مشتری را به صورت تفکیک شده براساس مشخصات بازار هدف مانند جنسیت، سن، درآمد، منطقه جغرافیایی و فرهنگ و زبان آنها بشناسید و بررسی کنید؛
این ویژگی ها بر بازخورد و نظر افراد اثرگذار است و نمی توان نظر همه افراد را یکسان ارزیابی کرد.
دو نکته مهم که باید به آن توجه کنید؛
- اول اینکه حداکثر بازخورد را جمع آوری کنید.
- دوم اینکه براساس بخشهای بازاری که هدف قرار دادید، بازخورد را تحلیل کنید.
نتیجه مارکتینگ پلن را با فرم های ارزشیابی چاپی یا اینترنتی یا به هر شکل دیگر ارزیابی کنید.
با هر مرحله از برنامه که به پیش می روید، حرکت خود را ارزیابی کنید.
چگونگی تنظیم فرم و نحوه توزیع فرم ارزشیابی موضوع مهمی است و نیاز به برنامه دارد.
مدیریت ارتباط با مشتری هم ابزار دیگری برای به دست آوردن بازخورد از مشتریان است.
البته CRM بیشتر در مبحث B2B کاربرد دارد.
این روزها با وجود شبکه های اجتماعی، و بسایت ها و اپلیکیشن های موبایل، ارتباط مشتری و فروشنده، تبدیل به تعامل و ارتباطی دوطرفه شده است و جمع آوری اطلاعات، راحت تر، سریع تر و به روزتر شده است.
از قدرت نظرات مشتری در تبلیغات خود استفاده کنید.
اظهارنظر مشتری ها را درباره محصول ثبت کنید و نظرات مثبت را منتشر کنید. مانند کاری که گروه های تئاتر می کنند؛
با کسانی که از سالن تئاتر بیرون می آیند مصاحبه می کنند، نظرشان را درباره نمایش می پرسند و گزیده ای از آن را منتشر می کنند.
این یک تبلیغ ساده است. همین را در تلویزیون نمایش می دهند و از قدرت نظرات مشتریان در تبلیغ استفاده می کنند.
میزان رضایت مشتریان باید به صورت دائمی اندازه گیری شود و اطلاعات، به صورت پیوسته توسط شبکه های اجتماعی، وبسایت و نرم افزار CRM جمع آوری شود.
یکی از روشهای جمع آوری بازخورد و نظرها، راه اندازی باشگاه مشتریان است.
تنها به دنبال نظرهای مثبت نباشید، چون هدف اصلی در این مرحله، تجزیه وتحلیل واقعی بازار است. می خواهیم بدانیم مشتری واقعاً چگونه فکر می کند.
در نهایت مدیر مجموعه باید از این اطلاعات استفاده کند.
در حال حاضر با وجود ابزارهای مدرن می توان بازخوردها را به صورت چکیده آماری ارائه کرد تا برای مدیریت ملموس تر باشد.
واحد مدیریت باید بداند بخش بازاریابی یکی از مهمترین بخشهایی است که می تواند به مجموعه خط بدهد، چون روش عرضه محصول در بازار را ارائه میکند.
تفاوت بازخورد و نظرات مشتری در این است که بازخورد را برای تحلیل استفاده می کنیم، اما نظرات برای مشتریانی است که قصد خرید دارند.
نظرات دیگر مشتریان و خریداران قبلی به آنها در تصمیم گیری کمک می کند.
تحلیل بازخوردها گاهی به بازنگری روشهای اجرایی کمک می کند. با توجه به اینکه یکی از پیش شرطهای هوشمند بودن در بازاریابی، انعطاف پذیر بودن است،
پس در صورتی که پس از تحلیل بازخوردها تغییر در روش اجرا را لازم دانستید، آن را اعمال کنید.
استفاده دیگری که از نظرات مشتری می توان داشت، تلاش در راستای برآورده کردن نیازهای آ نها براساس نظرات دریافتی است و این باعث وفاداری مشتری می شود.
2. مشارکت مشتری
ارتباط تعاملی مستمر با مشتری یعنی درگیر کردن آنها در فرآیند رسیدن به اهداف شرکت و برندسازی.
مشتری باید با شما همراه شود.
علت موفقیت بسیاری از برنامه های تلویزیونی، همراه کردن تماشاچی با خود است. با روشهای مختلف مثل مسابقه پیامکی یا نظرسنجی، امکان ایجاد مشارکت در برنامه را برای تماشاچی فراهم می کنند.
در مثال مک دونالد، وقتی یک برچسب را می کنید، کار تمام نشده است. باید در و بسایت یا اپلیکشن مک دونالد، شماره آن را وارد کنید.
پس از وارد کردن شماره ها هم مشتری را رها نمی کند.
باید به و بسایت یا اپلیکیشن مراجعه کند که ببیند آیا برنده شده است یا نه. این یعنی همراهی مشتری با شما.
مثال مک دونالد را به این منظور بیان کردیم که اهمیت مسئله درگیر کردن مشتری و همراه کردن او با شرکت را درک کنید.
حتی برندی به این قدرت که در تمام جهان شناخته شده است، به دنبال درگیر کردن مشتری است و در واقع مشتری، شرکت را به روشهای مختلف دنبال می کند،
یعنی تعامل او به خرید محصول محدود نمی شود، بلکه این همکاری فرآیندی ادامه دار است و شرکت با وارد کردن کدهای خاص، مشتری را به و بسایت یا اپلیکیشن خود سوق می دهد.
نکته: از همه ابزارها برای جلب مشارکت مشتریان خود استفاده کنید، خواه این ابزار
تشکیل کلوپ هواداران باشد و خواه ساختن کاراکتر جذاب.
آدیداس و نایک و کوکاکولا با استفاده از شخصیت های معروف سعی می کنند مشتری را با خود همراه کنند که این به معنای مشارکت مشتری هست. جایزه دادن هم، نوعی روش جلب همراهی است.
همانطور که گفته شد در بازاریابی هوشمندانه باید از زوایایی تازه به مسئله نگاه کنید. ممکن است بگویید همه مثالهایی که گفته شد عادی و متداول شده است، اما وقتی به مقوله بازاریابی، به صورت هوشمندانه نگاه کنید، نمی گویید همه ایده ها تکراری شده است.
مانند این است که بگوییم هر چه اختراع بوده ادیسون و دیگران انجام داده اند، در حالی که در سالهای اخیر اختراعات تازه بسیاری ثبت شده است.
باید ذهن ما مدام کار کند تا راه های خلاقانه ای برای رفع نیازها پیدا کند.
به هر نحوی که شده با مشتریان تعامل ایجاد کنید. ارتباط ایجاد کنید و در طول زمان، این ارتباط را حفظ کنید. مگر کوکاکولا و پپسی کولا معروفیت کمی دارند؟ چرا این همه تبلیغ می کنند؟
شما هر جا بروید، کوکاکولا دنبالتان می آید. وقتی می روید به سوپرمارکت تا کالای دیگری بخرید،
نشان کوکاکولا می گوید من را هم فراموش نکن. پس کوکاکولا سعی می کند با تبلیغات مضاعف، مشتری را درگیر کند.
این تنها یک تبلیغ نیست، درگیر کردن مشتری هم هست. مخصوصاً اکنون با به وجود آمدن شبکه های اجتماعی تمام سعیشان را می کنند که مشارکت مشتری را جلب کنند.
از مشتری می خواهند با آنها در ارتباط باشد، مدام مسابقه برگزار می کنند و سعی می کنند مشتری را همراه کنند.
در برخی بیزنس ها مشتری مجبور به همراهی است؛ مانند مایکروسافت که چه بخواهید و چه نخواهید، باید ویندوزتان را به روزرسانی کنید.
3. تشکیل تیم بازاریابی
اعضای تیم بازاریابی باید با نوع بیزنس تناسب داشته باشند. خصوصیت اصلی این افراد باید انعطاف پذیری باشد و بتوانند خودشان را با طرح تطبیق دهند. برخی افراد کاراکتر جذابی دارند،
اما شخصیتشان مناسب یک کار خاص است و در هر کاری توانایی ندارند.
نحوه تعیین مسئولیت های اجرایی در مارکتینگ پلن باید با برنامه باشد و وظایف را با سنجش شایستگی ها تقسیم کنید.
کاراکتر افراد را بشناسید و در جای درست از آنها استفاده کنید.
کار کشیدن با اجبار از کسی که برای آن کار ساخته نشده، اشتباه است، مگر اینکه آن فرد توانایی هماهنگ کردن خود با شرایط جدید را داشته باشد.
بین کارکنان شرکت، تقسیم وظیفه کنید و مسئولیت ها را براساس دو شاخص دانش وکارایی بین افراد تقسیم کنید.
دلیل تأکید من روی این موضوع این است که گاهی شرکت ها یک گروه را استخدام می کنند و نوشتن مارکتینگ پلن را به آن گرو ه واگذار می کنند.
آن گروه برنامه ای را طراحی می کند و برای اجرا به بخش بازاریابی شرکت می دهد. این کار اشتباه است.
اگر این مسئولیت ها براساس قابلیت های کارمندان بخش بازاریابی تقسیم نشود، نتیجه لازم را در زمان مشخص نخواهد داشت.
4. آزمون برنامه
وقتی یک برنامه یا حتی بخش های کوچکی از آن را طراحی کردید، آن را در یک بازار کوچک آزمایش کنید تا ببینیم نتیجه لازم را می دهد یا نه.
البته نتیجه آزمون در یک بازار کوچک با یک بازار بزرگ دقیقاً منطبق نیست، ولی بازخوردهایی که می گیرید، می تواند جلوی اشتباهات واضح را بگیرد. این کار به تجزیه وتحلیل کردن قدم های بعدی کمک می کند.
بسیاری از بیزنس ها، آزمون برنامه را جدی نمی گیرند و فکر می کنند هزینه اضافی است. اما هزینه آزمون بازار بخشی از هزینه بازاریابی است و باید در بودجه در نظر گرفته شود.
آزمون بازار با این هدف صورت می گیرد که نتیجه را تحلیل کنید و در برنامه ای که انعطاف پذیر است
و اهداف انعطاف پذیر دارد، از آن استفاده کنید. تست کردن بازار از اتلاف سرمایه جلوگیری می کند.
یک نفر در کانادا چندین هزار دلار به یک شرکت پرداخت کرد که بررسی کنند آیا بیزنس تولید تخم مرغ را در انتاریو شروع کند یا نه؟
تیم تحقیقات به این نتیجه رسیده بود که تولید تخم مرغ در انتاریو یک درصد بیشتر از تقاضا است. به جای اینکه میلیونها دلار سرمایه گذاری کنند، با بیست تا سی هزار دلار متوجه شدند که نباید آن کار راه اندازی شود.
تا می توانید انعطاف پذیر باشید تا جلوی بحران های مالی احتمالی را بگیرید.
سریع با اتفاقات کنار بیایید و مشکل را حل کنید.
برای تغییر و تحولات احتمالی به یک برنامه پشتیبان 53 نیاز دارید. نظرات مشتری و بازخورد مشتری را جدی بگیرید و تغییرات لازم را براساس آنها در برنامه اعمال کنید.
با هر روشی که می توانید، بررسی کنید که مشتریان درباره شما چگونه فکر می کنند. دانستن فکر آنها برای شما بسیار کاربرد دارد.
5.ارزیابی و کنترل برنامه
مارکتینگ پلن باید به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه تحلیل شود و گزارش آن تهیه شود تا ببینید انتظارات از برنامه چه بوده و در عمل، چه نتایجی گرفته اید.
مثالی را که درباره فروشگاه کاسکو عنوان کردم به یاد بیاورید. انتظارات را با آنچه اتفاق افتاده مقایسه می کردند.
این کار به اصلاح روشها کمک می کند. مارکتینگ پلن انعطاف پذیر این قابلیت را دارد که در طول مسیر اصلاح شود.
اگر اشتباهی کردید، آن را بپذیرید و سریع درصدد جبران آن باشید. گاهی بررسی دقیق اشتباهات باعث می شود برنامه را بهبود ببخشید.
شاید سؤال کنید که آیا در فرآیند بازاریابی باید به صورت دوره ای به عقب برگشت و مشکلات را بررسی کرد؟
پاسخ این است که شما همیشه باید یک گزارش از وضعیت خود در مسیر مارکتینگ پلن داشته باشید که هدف چه بوده و آیا حاصل شده است یا نه.
اهداف فرعی و روزانه، هفتگی و ماهانه چقدر محقق شده اند؟
مثال کاسکو دقیقاً نشان داد که می توان از اهداف فرعی تحلیل سریع داشت و براساس آن، برنامه اصلی را تغییر داد.
پس لازم است اهداف نهایی و اصلی خود را طبق زمان بندی به هدف های کوچک تر و مشخص تقسیم کنید تا به نتایج کوچکتر در زمان کوتاه تر دست یابید و براساس آن، هدف نهایی حاصل شود.
شخص هوشمند کسی است که نمی خواهد به عقب برگردد، اما در طول زمان خود را تحلیل می کند و با در نظر گرفتن اهداف کوچکتر و انعطاف پذیری، مسیر رو به جلو را پیش بینی می کند، مجدداً هدف گذاری می کند و قدم بر می دارد.
پیشنهاد می کنیم این مطالب رو هم ببینید::
- بازاریابی هوشمندانه (بخش اول) دو نسخه مهم بازاریابی هوشمندانه مارکتینگ پلن بخشی از بیزنس...
- بازاریابی هوشمندانه (بخش سوم) در ادامه دو فصل قبلی به مابقی مبحث بازاریابی هوشمندانه...
- 25 نکته در مورد فروش چند کانالی فروش چند کانالی مهمتر از همیشه این است که...
- بازاریابی هوشمندانه (بخش چهارم) ادامه مبحث بازاریابی هوشمندانه 21.اهمیت طراحی و رنگ در تبلیغات...
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.