فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش ششم)
کیفیت زندگی یک شخص را عمق تعهد او براي قرار گرفتن در سطح بهترینها در هر زمینه مشخص می سازد.
-وینس لومباردي
نقطه شروع موفقیت با پاره کردن موانع ذهنی که شما را عقب نگه می دارند رقم می خورد.
رؤیاهاي بزرگ در سر پروردن و تعیین هدفهاي بزرگ نقطه شروع فکر کردن، دیدن و احساس کردن است تا به آنچه در زندگی خود می خواهید دست پیدا کنید.
آنچه درباره خود می اندیشید و احساس می کنید تا حدود زیاد بستگی به این دارد که در انجام دادن کارهاي زندگی تان، به ویژه در حیطه هاي کاري، خود را تا چه اندازه موفق ارزیابی می کنید.
یکی از قدرتمندترین راههاي تغییر دادن اندیشه درباره خود این است که براي رسیدن به سطح بهترینها متعهد شوید.
باید همین حالا تصمیم بگیرید که در صف بهترینها و در جمع 10 درصد اول کسانی که در زمینه کاري شما فعالیت می کنند قرار بگیرید.
بازار، پاداشهاي برتر را به عملکرهاي برتر می پردازد. بازار به عملکردهاي متوسط پاداشهاي متوسط می دهد.آنهایی که زیر سطح متوسطها قرار می گیرند، یا بی کارند و یا حقوق اندك دریافت می کنند
آن روزهاي خوب گذشته
زمانی بود که براي قرار گرفتن در رأس زمینه کاري خود باید عالی و بی کم و کاست می بودید. اما امروزه، حتی براي ورود به بازار، باید عالی و بی کم و کاست باشید.
بعد از ورود به بازار هم باید مرتب بهتر و باز هم بهتر بشوید. باید روز به روز، هفته به هفته و ماه به ماه بهتر شوید تا در کوران رقابت باقی بمانید.
در تمامی زمینه ها، 20 درصد شرکتهاي موفق 80 درصد سود آن رشته یا صنعت را به جیب می زنند.
20 درصد فروشندگان برتر 80 درصد فروش را در هر زمینه اي به خود اختصاص می دهند. وظیفه شما این است که در شمار این 20 درصد قرار بگیرید.
درپوش ایمنی روي عملکرد
شاید مهم ترین کیفیت مردان و زنان موفق امید و آرزو و بلندپروازي است. موفقها طوري درباره خود فکر می کنند که گویی در زمینه هاي کاري خود در سطح عالی و بهترین هستند.
این اشخاص هدفهاي عالی براي خود در نظر می گیرند. آنها می خواهند از هر سطحی که دیگران در آن موفق شده اند، موفق تر ظاهر گردند. شما هم باید همین کار را بکنید.
جوهر شخصیت شما سطح عزت نفس شماست. عزت نفس شما نشان می دهد که تا چه اندازه براي خود ارزش قائل می شوید، و خود را تا چه اندازه موفق ارزیابی می کنید.
عزت نفس منبع نیروي شخصیت شماست که میزان انرژي، اشتیاق، انگیزه و الهام شما را مشخص می سازد. هر چه خودتان را بیشتر دوست بدارید و به خود احترام بیشتري بگذارید، در هر کاري که بکنید موفق تر می شوید.
هر چه بهتر انجام بدهید
عزت نفس و اثربخشی شخصی دو روي یک سکه شخصیت هستند. تنها زمانی می توانید به خود احترام عمیق بگذارید که از صمیم قلب خود بدانید در کاري که می کنید خوب هستید.
احساس توانمندي شخصی براي شخصیت سالم انسان ضرورت کامل دارد. براي رسیدن به حداکثر توانمندي خود باید از شجاعت و اعتماد به نفس فراوان برخوردار باشید.
موفقیت بزرگ مستلزم آن است که از موضع راحت خارج شوید و بندهاي یأس و درمانگی فراگرفته شده را پاره کنید.
هر چه عزت نفس شما بیشتر باشد، قدرتمندتر، مثبت تر و مصمم تر می شوید. هر چه خودتان را بیشتر دوست داشته باشید، مداومت بیشتري به خرج می دهید.
شرط لازم مطلق
واقعیت این است که نمی توانید به واقع شاد یا موفق باشید، مگر آنکه از صمیم قلب بدانید در کاري که می کنید خوب و قوي هستید.
به همین دلیل است که باید مصمم شوید که بر هر مانعی غلبه کنید، بهاي بیشتري بپردازید و به نقاط دور دست بروید تا آنچه را که براي موفقیت احتیاج دارید، به دست آورید.
خوشبختانه، رسیدن به اوج، ساده تر از آن چیزي است که تصور می کنید. بخش عظیمی از مردم هرگز به بهترین شدن فکر نمی کنند.
و اگر این اندیشه از ذهن آنها عبور کند، بلافاصله آن را از ذهن خود بیرون می ریزند تا در ردیف اشخاص متوسط قرار بگیرند.
اغلب کسانی که در اطراف شما هستند ترجیح می دهند با دوستانشان وقت صرف کنند، به خانه بروند و تلویزیون تماشا کنند.
اما شما که می خواهید در ردیف بهترینها قرار بگیرید خیلی زود متوجه می شوید که دیگران را پشت سر گذاشته اید.
حاشیه پیروزي را به وجود آورید
یکی از مهم ترین اصول موفقیت مفهوم «حاشیه پیروزي» است. این مفهوم موفقیت و شکست را توضیح می دهد و حقانیت آن بارها و بارها به اثبات رسیده است.
این اصل می گوید: تفاوتهاي کوچک در توانمندي می تواند تفاوت عظیمی در نتایج ایجاد کند. به نظر می رسد که اشخاص برتر در هر زمینه اي تنها کمی از بقیه بهتر هستند.
اما همین اندکی بهتر بودن نتایج را به شدت تغییر می دهد. در واقع، کافی است در زمینه هاي مهم و کلیدي تنها 3 درصد از بقیه بهتر باشید.
این به شما حاشیه امنیتی می دهد که به صف مقدم هدایت شوید. وقتی کمی جلو زدید، می توانید فاصله خود را به تدریج از دیگران بیشتر کنید.
می توانید با یادگیري و تمرین مرتب بهتر و باز هم بهتر شوید. با این خط مشی، سرانجام در جمع 10 در صد و حتی 5 درصد موفقها در رشته کاري خود قرار می گیرید.
زمینه هاي تعیین کننده
براي اینکه موفق شوید باید در یک یا چند مورد از کارتان حداقل مهارت را داشته باشید. زمینه هاي تعیین کننده آنهایی هستند که براي رسیدن به موفقیت باید در آن قوي باشید.
وظیفه شما این است که این زمینه هاي تعیین کننده را شناسایی کنید و بعد برنامه اي بریزید تا در هر یک از آنها توانمندیهاي لازم را به دست آورید.
از آن جهت به این زمینه ها «کلیدي» نام داده ایم زیرا اینها مهارتهاي لازم و ضروري براي انجام دادن درست کارها می باشند.ضعیف ظاهر شدن در هر یک از اینها مانع از آن می شود که به عملکرد عالی برسید.
ضعیف ترین نتیجه اي که در این زمینه هاي کلیدي به دست آورید، میزان موفقیت شما در کل فعالیتتان مشخص می سازد
مهارتهاي کلیدي خود را شناسایی کنید
هر کار یا نتیجه مطلوب را می توان با توجه به مهارتهاي کلیدي لازم براي تحقق آن کار شناسایی نمود. براي مثال، در زمینه فروش به هفت زمینه کلیدي می رسیم. ضعف داشتن در هر یک از این موارد می تواند مانع از آن گردد که به نتایج مطلوب برسید.
این هفت زمینه کلیدي عبارتند از:
( 1) مشتري یابی،
( 2)ایجاد اعتماد وارتباط مؤثر،
( 3)شناسایی مسئله یا نیاز مشتري،
( 4)ارائه محصول یا خدمت خود به عنوان راه حل قطعی برطرف کننده نیاز مشتري،
( 5)پاسخ دادن به اعتراضات و نگرانیها،
( 6)رسیدن به توافق،
( 7)فروش مجدد و معرفی سایر خریداران بالقوه از سوي مشتري.
اگر در هر زمینه اي ضعیف عمل کنید، عملکرد شما در آن زمینه بخصوص درآمدتان را مشخص میسازد.
در مدیریت نیز هفت زمینه کلیدي وجود دارد که عبارتند از:
(1) برنامه ریزي،
(2)سازماندهی،
(3)انتخاب کارکنان واجد شرایط،
(4)تفویض اختیار،
(5)نظارت و سرپرستی،
(6)اندازه گیري نتایج،
و(7)گزارش دهی.
اگر به جز یک مورد در تمامی موارد دیگر عالی باشید،
آن یک مورد به تنهایی مانع از آن می شود که به عنوان یک مدیر موفق ظاهر شوید.
در هر زمینه زندگی هم عوامل مهم و کلیدي موفقیت وجود دارند. براي مثال، براي رسیدن به سلامتی مطلوب با چهار مورد رو به رو هستیم:
( 1)غذاي مناسب،
( 2)وزن مناسب،
( 3)ورزش مناسب،
( 4) استراحت مناسب.
تقریباً تمامی مسائل مربوط به سلامتی شما ناشی از نقص و کمبود در یکی از این چهار مورد است. براي قرار گرفتن در صف بهترینها باید حوزه هاي کلیدي شغل خود را مشخص سازید.
اینها را دقیقاً مشخص کنید و بعد یاد داشت نمایید.فهرستی از کارهایی که باید انجام دهید به ترتیب تهیه کنید تا به نتایجی که انتظار آن از شما می رود،
برسید میزان عملکرد خود را در هر یک از این حوزه هاي کلیدي مشخص نمایید.در کدام زمینه قوي هستید؟ در کدام زمینه ضعیف می باشید؟ با خود صادق باشید.
معیارهاي عملکرد را مشخص نمایید
اگر می خواهید از وزن خود بکاهید، اولین کارتان باید این باشد که خودتان را وزن کنید. اگر بخواهید در هر زمینه اي بهبود حاصل کنید، ابتدا باید ببینید که در آن زمینه تا چه اندازه خوب هستید.
و بعد، از آن نقطه براي قرارگرفتن در شرایط بهتر تلاش کنید. پس از آنکه مشخص نمودید باید به چه نتایجی برسید تا در بهترین سطح خود عمل کنید، امتیازي از 1 تا 10 در هر حوزه و زمینه براي خود در نظر بگیرید.
1 کمترین، و 10 بیشترین امتیاز را به شما می دهد. براي اینکه بتوانید کارتان را به طرز عالی انجام دهید امتیاز شما در هر حوزه کلیدي باید بالاتر از عدد 7 باشد.
اگر در هر زمینه امتیاز شما 7 و یا کمتر از آن بود، باید تصمیم بگیرید تا در آن زمینه قوي شوید. همیشه برنامه خود را از جایی شروع کنید که بتوانید بیشترین نتیجه را در سریع ترین شکل خود به دست آورید.
این یکی از زمینه هاي کلیدي است که در آن از همه ضعیف تر هستید. زمینه با کمترین امتیاز را انتخاب کنید و بر آن شوید که در آن زمینه با بیشترین سرعت ممکن رشد نمایید.
هر قدمی که براي بهتر ظاهر شدن در زمینه هاي کلیدي بردارید، نتایج شما را در آن زمینه خاص بهتر می کند.
هر چه کارتان را بهتر انجام دهید،بیشترخودتان را دوست می دارید وبه خودتان احترام می گذارید.هرچه بیشتر به خودتان احترام بگذارید، احساس بهتري پیدا می کنید.
برنامه ریزي استراتژیک شخصی
در دنیاي تجارت قرن بیستم، همه قبول داشتند که شرکتها احتیاج به برنامه ریزي استراتژیک دارند.اما اشخاص به طور انفرادي تشویق می شدند تا هدفهاي شخصی براي خود انتخاب کنند.
اما در قرن بیست و یکم، شرایط متفاوت است.امروزه، هر فرد درست مانند یک شرکت باید برنامه ریزي استراتژیک شخصی داشته باشد.
در برنامه ریزي استراتژیک شخصی، شما خودتان را یک تشکیلات تجاري در نظر می گیرید. این گونه برنامه هاي طولانی تر و مفصل تري براي هدفها و فعالیتهاي همه اجزاي زندگی خود لحاظ می کنید.
امروز، در مقایسه از هر زمانی بیشتر باید به آینده خود فکر کنید.باید انرژي و تلاش بیشتري به خرج دهید تا رؤیاي آتی خود را به واقعیت در لحظه حال تبدیل نمایید.
باید بهتر از هر زمانی خودتان را مدیریت کنید. باید بر هر اتفاقی که برایتان می افتد کنترل کامل داشته باشید.
مشارکت حاضران در جلسه
گاه از حاضران در جلسه می پرسم « چند نفر از شما براي خودتان کار می کنید؟» معمولاً 10 تا 15 درصد جمعیت دستشان را بلند می کنند.
بعد لحظه اي مکث می کنم و می پرسم «چند نفر از شما به واقع در استخدام خود هستید» و بعد منتظر می مانم.
حاضران جلسه نگاهی به من و بعد به خودشان می اندازند و دوباره متوجه من می شوند.دیري نمی گذرد که دستها یکی یکی بالا می روند. همه متوجه می شوند که در واقع براي خودشان کار می کنند.
بزرگ ترین اشتباهی که ممکن است بکنید این است که فکر کنید جز خودتان براي شخص دیگري کار کنید. واقعیت این است که شما همیشه براي خودتان کار می کنید.
از همان زمان که اولین شغل زندگی خود را انتخاب می کنید تا زمانی که بازنشسته می شوید. بدون توجه به اینکه چه کسی چک حقوق شما را امضاء می کند، شما در استخدام خود هستید.
شما رئیس یک شرکت خدمات شخصی هستید که تنها یک کارمند دارید و آن یک کارمند کسی جز خود شما نیست.
در بلند مدت، تحت تأثیر کارهایی که می کنید یا نمی کنید، میزان درآمدخود رامشخص می سازید.اگرحقوق بیشتري می خواهید، باید رو به روي نزدیک ترین آیینه به خود بایستید وبا رئیستان مذاکره کنید.
شما درآمد خود را مشخص می سازید
اشخاص اغلب در این باره با من بحث می کنند. می گویند ساختار پرداخت دستمزد در حرفه یا صنعت آنها را عواملی تعیین می کنند که آنها هیچ کنترلی بر آن ندارند.
اما بعد به آنها می گویم این خوشان هستند که تصمیم می گیرند در آن حرفه یا صنعت کار کنند. آنها هستند
که تصمیم می گیرند می خواهند در آن حرفه باقی بمانند.آنها مسئول هستند.آنها در فهرست حقوق خودشان هستند.
اگر از هر بخشی از کارتان راضی نیستید، به خودتان مربوط است که آن بخش را تغییر بدهید. بنجامین دیزرائلی می گفت «نه شکایت کنید، و نه توضیح بدهید»
اگر از بخشی از کارتان خوشتان نمی آید، وقتتان را براي گله و شکایت کردن از آن هدر ندهید. به جاي آن، کاري صورت دهید.
به این مهم توجه داشته باشید در هر جایی که قرار دارید، تصمیم و رفتار شما سبب شده که در آنجا قرار بگیرید.
هر تحولی در زندگی شما بستگی به کارهایی دارد که انجام می دهید یا نمی دهید. شما مسئول هستید، شما رئیس خودتان هستید. محدودیتی جز آنچه براي خود در نظر می گیرید وجود خارجی ندارد.
هدف استراتژي
وقتی خود را شرکت خدماتی شخصی در نظر می گیرید، از تمامی کسانی که فکر می کنند براي شخص دیگري کار می کنند فاصله می گیرید.
وقتی سررشته امور کارتان را در دست می گیرید، به برنامه ریزي استراتژیک شخصی توجه می کنید. شما براي بلندمدت برنامه ریزي می کنید.
وجوه تشابه میان برنامه ریزي شرکتی و شخصی بسیار زیاد است. هدف برنامه ریزي استراتژیک در دنیاي تجارت این است که بیشترین بازدهی را روي سرمایه گذاري به دست آورید.
هدف همه برنامه هاي استراتژیک این است که منابع و فعالیتهاي شرکت را به گونه اي برنامه ریزي کنند که بازدهی مالی بیشتري به دست دهد.
به زبان ساده، هدف برنامه ریزي استراتژیک این است که نسبت بازده به نهاده را افزایش دهد. همه اقداماتی که در مدیریت صورت می گیرد براي این است که پول بیشتري به دست آید.
هدف این است که میزان سود دهی سرمایه افزایش پیدا کند.
افزایش بازدهی انرژي
اگر بازدهی سرمایه مالی را بازدهی سهام در نظر بگیریم، بازدهی سهام شخصی شما همان بازدهی انرژي است. برنامه ریزي استراتژیک شخصی به سازماندهی و سازماندهی دوباره زندگی تان توجه دارد.
باید در فعالیتهاي خود به گونه اي تجدید نظر کنید تا کیفیت و کمیت پاداشی که از سرمایه گذاري ساعتها و روزهاي زندگی خود به دست می آورید افزایش یابد.
فرض کنیم تصمیم گرفته اید در سه تا پنج سال آینده درآمدتان را دو برابر کنید.این هدفی منطقی است که بسیاري از اطرافیان شما قبلاً به این موقعیت رسیده اند.
رسیدن به این هدف آن قدرها دشوار نیست. کافی است که بازدهی خود را نسبت به نهاده تان دو برابر بکنید. اما براي اینکه برداشت بیشتري بکنید، باید نهاده بیشتري بگذارید و تحویل دهید.
زمینه برتري شما
عامل مهم تعیین کننده موفقیت یا شکست هر شرکت تجاري چیست؟ این عامل تعیین کننده امتیاز رقابتی، یا «زمینه برتري» است.
هرشرکت تنها در صورتی در بازار دوام می آورد و سود می کند که در زمینه اي بهتر از رقباي خود می تواند نیازهاي مشتریان را برطرف سازد.
تا روزي که بتواند در زمینه هایی بهتر از سایر شرکتها ظاهر شود، در بازار باقی می ماند. این امتیاز رقابتی میزان رشد، فروش، سود دهی و بقاي شرکت را رقمی می زند.
شرکتهایی که از امتیاز رقابتی محروم باشند به زودي از بازار بیرون می روند و جایشان را به شرکتهاي دیگري می دهند که از این امتیاز رقابتی برخوردار باشند.
شما هم از این قاعده مستثنی نیستید. شما به عنوان رئیس شرکت خودتان باید از امتیاز رقابتی برخوردار باشید.
باید در زمینه اي منحصر به فرد باشید. باید در کاري که می کنید عالی و بی کم و کاست باشید.
پیروزي دشوار
چند سال قبل، یکی از دوستان من در یک مؤسسه مالی سهام و اوراق بهادار شروع به کار کرد. برنامه استخدام و به دنبال آن آموزش بسیار فنی بود.
آموزش فروش هم در عمل وجود نداشت.وقتی سرانجام مدرك صلاحیت کار در زمینه اوراق بهادار را گرفت، به او دفترچه راهنماي تلفن دادند و گفتند که به «شکار دلار» بود.
او باید به هر که دستش می رسید زنگ می زد و محصولش را ارائه می نمود.دیري نگذشت که او به این نتیجه رسید این دشوارترین شکل فروش کردن است.
اما یکی از روزها فکري به ذهنش خطور کرد که شرایط او را متحول ساخت و سبب شد که تبدیل به یک مشاور بزرگ و موفق در امور مالی بشود.
او به این نتیجه رسید که همه چیز او بستگی به این دارد که چگونه در صحبت تلفنی ظاهر می شود. بنابراین تصمیم گرفت که در صحبت تلفنی به اوج مهارت برسد.
شروع به خواندن کتاب در زمینه مکالمات تلفنی مؤثر کرد. در دوره هاي آموزشی مختلف شرکت نمود. او به قدري در این کار قوي شد که می توانست به 19 مورد تردید در مشتري که با او حرف می زد، پی ببرد.
امروزه، این شخص در ازاي خرید و فروش اوراق بهادار براي مشتریانش سالانه 5 میلیون دلار درآمد دارد. او 99 درصد تماسهاي خود را تلفنی انجام می دهد.
او به ندرت با مشتریانش ملاقات می کند، اما در صحبت تلفنی یک استاد بی چون و چراست. شما چه باید بکنید؟
یک تمرین
در اینجا به تمرینی اشاره می کنم: این جمله را تکمیل کنید«اگر بتوانم…….به خوبی انجام بدهم، می توانم همه مبلغ مورد انتظارم را به دست آورم» کار شما این است که محل خالی را پر کنید.
کدام تک مهارت است که اگر آن را به خوبی انجام دهید، بیشترین تأثیر را بر درآمد شما بر جاي می گذارد؟
اگر عصاي جادو می داشتید و در هر یک از بخشهاي کارتان به سطح مهارت بسیار زیاد دست می یافتید، کدام بخش از کارتان را انتخاب می کردید؟
جواب شما هر چه باشد، این زمینه مهم کاري شماست که باید در آن زمینه بر مهارتهاي خود بیفزایید. شما در صورتی در کارتان موفق می شوید که کاري را فوق العاده عالی انجام بدهید.
کار شما باید مورد نیاز دیگران باشد و به آن بها بدهند. هر کاري را که دیگران می توانند به طرز عالی انجام بدهند، شما هم می توانید آن را به طرز عالی انجام بدهید. توجه داشته باشید،
همه کسانی که در شماره 10 درصد اول صف مقدم هستند، زمانی در 10 درصد صف آخر قرار داشتند. هر کسی که امروزه عالی عمل می کند روزي ضعیف عمل می کرد.
باید ابتدا داخل صف شوید، و بعد آن قدر در این صف جلو بروید که در ردیف 10 درصد اول قرار بگیرید.
امتیاز رقابتی خود را مشخص کنید
یکی از اولین سؤالاتی که می توانید از خود بپرسید این است «امتیاز رقابتی من کدام است» من در کدام کار در حد عالی قرار دارم؟ کدام کاراست که آن را بهتر از هر شخص دیگري انجام می دهید؟ در کدام زمینه عالی هستید؟
سؤال دوم شما باید این باشد با توجه به روند کار در صنعتی که در آن شاغل هستم، در سه تا پنج سال آینده امتیاز رقابتی من چه خواهد بود؟»
اگر شرایط به همین شکلی که هستند ادامه پیدا کند، و اگر بتوانید به سه یا پنج سال آینده حرکت کنید و به اطراف خود نگاهی بیندازید، در آن زمان کدام کار است که باید به نحو احسن انجام شود؟
بسیار از اشخاص در جواب دادن به این سؤال با مشکل رو به رو هستند. مطمئن نیستند که امروزه از کدام امتیاز رقابتی برخوردارند و در نتیجه نمی دانند که امتیاز رقابتی آنها در آینده چه خواهد بود.
اگر شما در شمار این اشخاص باشید، ممکن است خطر بزرگی آینده شغلی شما را تهدید کند.
امتیاز رقابتی بالقوه شما
در اینجا به سؤال بعدي می رسیم «امتیاز رقابتی شما چه باید باشد»اگر بتوانید در یک زمینه کاملاً برجسته باشید، آن زمینه چه می تواند باشد؟
اگر مطمئن نیستید، این را از رئیس یا همکارانتان سؤال کنید. از آنها بپرسید : اگر قرار باشد در یک مهارت به سطح واقعاً عالی برسم، کدام مهارت است که می تواند روي نتایج کار من بیشترین تأثیر را بر جاي بگذارد؟»
شما به محض اینکه این سؤال را مطرح می کنید، جوابش را می دانید. اگر تردید دارید که به کدام مهارت بیشترین نیاز را دارید، از دیگران نظرخواهی کنید.
وقتی جواب این سؤال را پیدا کردید، شرایطی فراهم سازید تا در آن مهارت به حد مطلوب برسید.
اخراج کارکنان
بعضی از شرکتها به عنوان یک تمرین همه کارکنان خود را جمع می کنند و به یک باره حکم اخراج همه را صادر می کنند.
بعد در اقدامی به منظور استخدام مجدد آنها، از هر کدام می پرسند براي شرکت چه می خواهند بکنند، چگونه میخواهند این کار را انجام بدهند،
در ازاي کارشان چه مبلغی می خواهند و شرکت در ازاي کار آنها چه مبلغی بر درآمدها خود می افزاید.
همان طور که متوجه هستید، بسیاري از کارکنان در جریان این تمرین گیج می شوند.اغلب کارکنان قبلاً درباره کارشان این گونه فکر نکرده اند.
بعد رئیس شرکت به کارکنان می گوید هر کدام باید با دیگران رقابت کنند و به هر کس که بهترین و مفیدترین راهکارها را ارائه دهد براي تصدي آن کار بخصوص انتخاب می شود.
دقیقاً مشخص کنید که چه می کنید
اگر شما در این موقعیت قرار می گرفتید و از شما می خواستند پیشنهادي براي کارتان بنویسید، اگر می خواستید ارزشمند ترین کاري را که براي شرکت انجام می دهید، مشخص سازید، چگونه خودتان را توضیح می دادید؟ چگونه خودتان را به استخدام کننده می فروختید؟
صلاحیت و توانمندي واقعی شما در کجاست؟ از چه توانمندیهایی برخوردارید که شما را از دیگران متمایز می سازد؟
در آینده، توانمندیهاي شما چه می تواند باشد؟ کدام کار را با بیشترین صلاحیت و توانمندي انجام می دهید که شایسته حقوقی که دریافت می کنید، می شوید؟
پاسخی که به این سؤالات می دهید براي دستیابی شما به موفقیت ضرورت دارد.
تا چه اندازه خوب هستید؟
می توانید به سادگی متوجه شوید در کاري که می کنید چقدر خوب هستید: آیا تقاضا براي شما زیاد است؟ اگر به راستی خوب باشید، دیگران پیوسته می خواهند شما را استخدام کنند.
مرتب به شما پیشنهاد شغل می شود. اگر براي خود کار می کنید، میزان سفارشات شما به حدي است که از عهده انجام دادن آن برنمی آیید و مشتریان پیوسته کار و محصول شما را به دیگران توصیه می کنند.
وقتی خواسته اي داشته باشید، از امنیت شغلی مناسب برخوردارید.می دانید اگر مشکلی براي کار فعلی تان به وجود آمد، می توانید به آن سمت خیابان بروید و شغل دیگري پیدا کنید.
وقتی به این مرحله برسید، می دانید که یکی از بهترین افراد در حرفه خود هستید. نسبت به خود احساس عالی پیدا می کنید و بر آینده خود مسلط می گردید.
کاري را که دوست دارید، انجام بدهید
ممکن است ندانید چگونه می توانید زمینه برتري کارتان را پیدا کنید. اگر پیشاپیش در کاري که می کنید عالی باشید، با توجه به تغییرات سریعی که در دنیاي ما به وقوع می پیوندد، ممکن است چند سال دیگر در شغل دیگري باشید.
آنچه باعث شد شما امروزه در این سطح قرار بگیرید، ممکن است براي موفقیت در آینده کافی نباشد. در اینجا به یکی از مهم ترین اجزاي تغییر دادن فکر و اندیشه برخورد می کنیم. انسانهاي موفق همیشه کار مورد علاقه شان را انجام می دهند.
کاري را انجام می دهند که از آن لذت می برند.حتی اگر کسی به آنها پول ندهد، حاضرند که این کار را بکنند.از خود بپرسید
:«اگر به آن اندازه پول داشتم که می توانستم هر کاري را انجام دهم، چه شغلی را براي خود انتخاب می کردم ؟»
اگر برنده یک میلیون دلار بشوید، چه تغییري در زندگی شما به وجود می آید؟ اکثریت مردم اگر یک میلیون دلار به دست آورند، شغل فعلی خود را رها می کنند.
اگر فکر می کنید که با برنده شدن یک میلیون دلار دست از کار فعلی تان می کشید، بدانید که در موضع خطر قرار دارید. این بدان معناست که در حال حاضر زندگی خود را تلف می کنید.
ببینید از چه کاري لذت می برید
مسلیونرهاي خودساخته بدون استثنا می گویند از کاري که می کنند لذت می برند، و آن را با تمام وجود انجام می دهند. اغلب اشخاص موفق احساس می کنند که اصولاً کار نمی کنند.
بعضی از آنها می گویند«در زندگی ام حتی یک روز کار نکرده ام» کار و تفریح آنها در هم آمیخته شده است نمی دانند هر یک از آن دو از کجا شروع و به کجا ختم می شوند.
وقتی سر کار نیستند، به آن می اندیشند و درباره اش حرف می زنند. و وقتی سر کار هستند، در آن غرق می شوند. از جمع کارهاي متعددي که وجود دارد، می توانید از بسیاري از آنها لذت ببرید.
کار شما باید این باشد که کار ایده آل خودتان را پیدا کنید. باید کاري بکنید که به شما نشاط و رضایت خاطر فراوان بدهد و از ناحیه آن درآمد خوبی نصیب ببرید
موفقیت از خود آثاري بر جاي می گذارد
نقطه شروع شناسایی استعدادهاي خاص و توانمندیهاي منحصر به فرد این است که به گذشته خود فکر کنید. کدام کار بیشترین پاداش و رضایت خاطر را به شما داده است؟
وقتی درس می خواندید، از کدام درس بیشترین لذت را می بردید؟ در چه درسی نمره بهتري می گرفتید؟ شما همیشه در کاري که از آن لذت ببرید موفق تر می شوید.
یکی از نشانه هاي مناسب بودن کاري که می کنید این است که بخواهید درباره آن مطالب بیشتري بیاموزید. بخواهید درباره اش بیشتر بخوانید و بدانید. درباره اش حرف بزنید. و در ضمن، به تحسین کسانی بنشینید که در آن کار موفق شده اند.
به دوران کودکی خود بازگردید
راهی براي بررسی آینده نگاه کردن به دوران کودکی است. ببینید در فاصله سنی 7 تا 14 سالگی از چه کاري بیشتر لذت می بردید.
در آن سن و سال به راحتی می توانستید کاري را که از آن لذت می برید، انجام بدهید. از چه کاري بیشتر لذت می بردید؟
اگر به خاطر نمی آورید، این را از پدر و مادرتان سؤال کنید. آنها معمولاً به یاد دارند که از چه کارهایی لذت می بردید.
یکی از شرکت کنندگان در همایش هایم می گفت که این اصل در مورد او کاربرد کامل داشته است. وقتی او در فاصله سنی 7 تا 14 سالگی به سر می برد، دوست داشت که مدل هواپیما بسازد.
او هر شب تا دیر وقت بیدار می ماند تا مدل هواپیما بسازد. دیري نگذشت که شروع به ساختن هواپیما یا موتورهاي کوچک کرد.
وقتی بزرگ تر شد، هواپیماهاي بزرگ تري ساخت که از دور کنترل می شدند. با این هواپیماها در مسابقاتی که در سراسر کشور برگزار می شد شرکت می کرد.
وقتی دبیرستان را تمام کرد، وارد دانشگاه شد و در زمینه مهندسی فضایی تحصیل کرد. این شخص در حال حاضر سه شرکت دارد.
در یکی از این شرکتها او هواپیماهاي کوچک را طراحی می کند، در شرکت دیگرش هواپیما اجاره می دهد و در شرکت سوم تعمیرات هواپیما انجام می دهد.
او می گفت که ثروتش به چندین میلیون دلار بالغ می شود و احساس می کند در زندگی اش حتی یک روز کار نکرده است.
او هنوز کاري را که در جوانی دوست داشت، انجام می داد.و تازه او هنوز بیش از 35 سال نداشت.
احساس مهم بودن
دیل کارنگی زمانی نوشت :« به من بگویید که شخص در چه زمینه اي احساس مهم بودن می کند تا من فلسفه زندگی او را برایتان باز بگویم» چیست که به شما احساس مهم بودن می دهد؟
چیست که به شما احساس عزت نفس می دهد؟ از انجام دادن چه کاري بیشترین لذت را می برید؟
ناپلئون هیل زمانی گفت که یکی از بزرگ ترین اسرار موفقیت این است که بدانید از انجام دادن چه کاري بیشترین لذت را می برید و بعد راهی پیدا کنید که از ناحیه آن کار امرار معاش بکنید.
اغلب اشخاص عکس این کار را انجام می دهند. آنها کاري را که فکر می کنند مجبورند و باید، انجام می دهند تا پولی از آن به دست آورند که به کار مورد علاقه شان بپردازند.
و این در حالی است که شما باید از همان آغاز، کار مورد علاقه تان را انجام بدهید. این گونه مرتب در کار بهتر و باز هم بهتر می شوید.
با واقعیتها رو به رو شوید
یکی از مهم ترین بخشهاي تغییر دادن طرز فکر این است که کیفیت شجاعت را در خود ایجاد کنید. بعداً در فصل 12 در این خصوص به تفصیل بیشتري می پردازم.
اما در اینجا همین اندازه می گویم باید شجاعت آن را داشته باشید که ببینید آیا کار مناسبی انجام می دهید؟
آیا در رابطه مناسبی به سر می برید؟ شاید در مسیر اشتباه قدم برمی دارید. کار بعضیها در ارتباط با شغل و مناسباتی که با بقیه دارند این است که انگار با دنده عقب اتومبیل حرکت می کنند،
بعد به جایی می خورند و از اتومبیل پیاده می شوند تا بدانند چه کرده اند و چه اتفاقی افتاده است. این اشخاص هدفهاي روشن و واضح ندارند و بنابراین آنچه را که برایشان اتفاق بیفتد، می پذیرند.
هر کاري را که به آنها پیشنهاد شود، قبول می کند. آنها به رئیسشان اجازه می دهند تا درباره مسیر شغلی آنها تصمیم بگیرد.
دیري نمی گذرد که همه کارشان بر محور کسانی قرار می گیرد که چک حقوق آنها را امضاء می کنند. این گونه سالها سپري می شود و بی آنکه آنها به این توجه کرده باشند که کودك درونشان چه می خواهد
و قبلاً چه رؤیاهایی در سر می پروراندند.
با خود صادق باشید
ژوزف کمپبل، استاد اسطوره شناسی، در یک برنامه تلویزیونی به ماجرایی اشاره کرد.او گفت براي صرف شام به رستورانی رفته بود.
در این زمان، زن و شوهري به اتفاق کودك کم سال خود سر میز کناري آنها نشستند و سفارش غذا دادند. وقتی غذا را آوردند، کودکشان در مقام اعتراض گفت که این غذا را دوست ندارد.
پدرش عصبانی شد و گفت حتی اگر دوست نداشته باشی، باید بخوري.اما پسر همچنان از خوردن غذا خود داري می کرد تا اینکه پدرش با صدایی فریاد گونه گفت :
« یعنی چه که دوست نداري. من در تمام مدت عمرم کاري را که دوست نداشتم، انجام دادم .»
کمپبل در ادامه مطالبش گفت که بسیاري از مردم در این موقعیت به سر می برند.بسیاري از مردم عمري را به انجام دادن کارهایی که دیگران می خواستند، گذراندند.
زیرا هرگز شجاعت آن را نداشته اند که کار مورد علاقه خود را انجام بدهند کمپبل اضافه کرد باید کار مورد علاقه تان را انجام بدهید.
باید به زندگی خود نگاه کنید و ببینید از چه کاري بیشتر لذت می برید و همان کار را انجام بدهید.
آماده فاصله گرفتن باشید
بسیاري از شادترین و خوشبخت ترین مردان و زنان جامعه کسانی هستند که متوجه شدند از کارشان لذت نمی برند. از آن فاصله گرفتند و به کار مورد علاقه شان پرداختند.
آنها از شجاعتی برخوردار بودند که بدانند از چه کاري لذت می برند.آنها صادقانه استعدادهاي خود را مرور کردند. و این زندگی آنها را متحول ساخت.
به صحبت دیگران گوش بدهید
سالها قبل، به این فکر افتادم که از چه کاري بیشتر لذت می برم. کاري که در آن زمان می کردم داشت به انتها می رسید و دورنماي آینده، به سبب اوضاع و احوال اقتصادي، آن قدرها درخشان نبود.
در ضمن، گر چه ایده مشخصی داشتم که چه می خواهم بکنم، ولی آن قدرها مطمئن نبودم.در این زمان، از یکی از دوستانم پرسیدم به نظر او چه کاري بکنم بهتر است.
و او بدون لحظه اي مکث گفت:« اگر درس بدهی و همایش برگزار کنی، از هر کاري برایت مناسب تر است »
این دقیقاً همان چیزي بود که شخصاً به آن فکر می کردم. اما برایم مشکل بود همه توانم را صرف انجام دادن کاري بکنم کمه زیاد در آن تجربه نداشتم.
اما این تجربه به من نشان داد که دوستان و اطرافیان اغلب می توانند به شما بگویند که مناسب چه کاري هستید وحال آنکه خودتان ممکن است این را ندانید.
اگر به هیچ وجه نمی دانید که در چه زمینه اي از استعداد کافی برخوردارید، این را از کسی که شما را به خوبی می شناسد سؤال کنید.
کسانی که شما را می شنماسند و به شما علاقه و توجه دارند اغلب به شما می گویند که براي چه کاري مناسب هستید.
آرزوي قلبی شما
آرزوي قلبی شما آن چیز بخصوصی است که براي انجام دادن آن خلق شده اید.هیچ کس نمی تواند به شکلی که شما می توانید این کار را انجام بدهد.
این کاري است که احتمالاً سالها شما را به سمت و سوي خودش فرا خوانده است.شبیه صداي موسیقی اي است که از فاصله دور به گوش می رسید. این کاري است که از دوران کودکی نظر شما را به خودش جلب کرده است.
شاید تاکنون حرفی درباره آن نزده اید. شاید در اعماق وجودتان از تغییراتی که باید در خود ایجاد می کردید تا آن کار را انجام دهید، می ترسیدید.
اریک باتِرورت، در کتاب نیروي درون خود را کشف کنید، می نویسد :«مهم نیست که چه کسی هستید.
مهم این است که چه کسی می توانید بشوید» به این گفته توجه کنید و بکوشید به استعدادي که در درون شما وجود دارد دست پیدا کنید
خود را آن طور که هستید، ببینید
یکی از نشانه هاي رهبري شخصی این است که خود را آن طور که هستید، ببینید. باید رفتاري کاملاً صادقانه داشته باشید، بپذیرید که کاملاً مسئول هستید.
شما رئیس شرکت خدماتی خود هستید. بپذیرید که پاداش عالی ناشی از عملکرد عالی در محل کارتان است. خود را به شکل استراتژیک ببینید، انگار به شخص دیگري نگاه می کنید. باید اجزاي زندگی خود را برنامه ریزي کنید.
بدانید که کس دیگري قرار نیست برایتان کاري بکند. شما هستید که باید برنامه بهسازي و پیشرفت شخصی و شغلی خود را در نظر بگیرید تا تبدیل به یکی از بهترین اشخاص موجود در کارتان بشوید.
استراتژیک بیندیشید و برنامه بریزید
در برنامه ریزي استراتژیک شخصی مفاهیم متعددي وجود دارد که می تواند نتایج شما را تغییر بدهد و زندگی تان را متحول سازد. اینها راههایی هستند که سبب می شوند با کارآیی بیشتري برنامه هایتان را دنبال کنید.
خط بکشید
اولین مفهوم، آن چیزي است که به آن «اندیشیدن در مبدأ صفر» نام داده ام. خطی زیر همه فعالیتهاي خود بکشید.حالا تصور کنید که دوباره شروع می کنید.
از خود بپرسید :« آیا چیزي در زندگی من وجود دارد که اگر علم و اطلاع فعلی خود را می داشتم، از وارد شدن و دست زدن به آن خود داري می ورزیدم؟»
این یکی از مهم ترین سؤالاتی است که ممکن است از خود بپرسید و به آن جواب بدهید.اغلب اوقات وقتی با شرکتها مشاوره می کنم، آنها از من می پرسند که چگونه می توانند بر تولید خدمت یا محصول بخصوصی بیفزایند.
من از آنها می پرسم:با داشتن علم و اطلاع امروز، اگر قرار می شد می خواستید از امروز به تولید این محصول یا خدمت بپردازید، این کار را می کردید؟
آنها اغلب در جوابم می گویند با داشتن علم و اطلاع امروزشان هرگز این کار را نمی کردند. و من به آنها توصیه می کنم تولید این محصول یا خدمت را متوقف سازند.
پاهایتان را به سمت آتش بگیرید
آیا کاري در زندگی تان وجود دارد که اگر علم و اطلاع امروزتان را می داشتید، به آن نمی پرداختید؟ اگر جوابتان مثبت است،
بهترین کاري که می توانید بکنید این است که آن کار را از فهرست فعالیتهاي خود خارج کنید.آیا رابطه اي در زندگی شما وجود دارد شخصی یا تجاري که اگر علم و اطلاع امروزتان را داشتید، به آن روي نمی آوردید؟
اگر جواب مثبت است، به این فکر کنید که چگونه می توانید از این رابطه خارج شوید. از خود بپرسید:« چگونه و به چه سرعتی می توانم به این رابطه خاتمه بدهم؟»
به کسب و کار و حرفه خود فکر کنید.آیا کاري هست که اگر علم و اطلاع امروزتان را داشتید، به آن نمی پرداختید؟
و سرانجام، به سرمایه گذاریهایتان فکر کنید. تنها به سرمایه گذاري توجه نکنید، بلکه به سرمایه گذاریهاي فرصتی و احساسی خود هم فکر کنید.
آیا چیزي در زندگی شما وجود دارد که به شما تنش می دهد؟ آیا با توجه به علم و اطلاع موجودتان، اگر به گذشته باز می گشتید، حاضر بودید آن کار را انجام بدهید؟ اگر جوابتان مثبت است، از آن هم صرف نظر کنید.
ارزشمندترین دارایی شما
ارزشمندترین دارایی شما وقت و زمان شماست. این در ضمن کمیاب ترین منبع شما به حساب می آید. شما زمان محدودي دارید و وقتی این زمان از دست می رود،دیگر نمی توانید آن را به دست آورید.
زمان براي رسیدن به موفقیت امر ضروري است. زمان فاسد شدنی است.
هرقدرتلاش کنید،نمیتوانید بر زمان خودبیفزایید.میتوان گفت کیفیت زندگی شما بستگی به این داردکه از این زمان چگونه استفاده میکنید.
تجارب زمان
هر چیزي در زندگی به نوعی یک تجارت است. شما زمان خود را با نتایج و پاداشی که می خواهید معاوضه می کنید.
می توانید به اطراف خود نگاه کنید و با در نظر گرفتن موقعیت تجاري خود، بدانید که چگونه تاجري هستید. آیا از نتایج تجارت خود تا این زمان راضی هستید؟
بعضیها زمان خود را در سال با 25,000 دلار معاوضه می کنند. بعضیها هم همین مدت را با 250,000 دلار معاوضه می کنند.
و این در حالی است که ممکن است میزان تحصیلات و علم و اطلاع یکسان داشته باشند. اما یکی از آنها ده برابر دیگري درآمد کسب می کند می توان پذیرفت کسی که بیشتر درآمد دارد، رفتار و اندیشه اي متفاوت از دیگران دارد.
به عبارت دیگر، یک نفر «تاجر » بهتري از دیگري است. یک نفر اطلاعات بیشتري دارد و پیوسته اطلاعات خود را به روز می کند، زودتر کارش را شروع می کند و دیرتر به کارش پایان می دهد.
دیري نمی گذرد که این شخص به سرعت از بقیه جلو می زند. هدف شما هم باید همین باشد.
زمان شما محدود است
نمی توانید زمان را پس انداز کنید، اما می توانید آن را به شکل متفاوتی صرف کنید. تمامی جنبه هاي زندگی امروز ما نشان می دهد که زمان خود را در گذشته چگونه صرف کرده ایم.
اگر می خواهید آینده متفاوتی داشته باشید، باید زمان خود را در لحظه حال به شکل دیگري صرف کنید زمان به شکلی مانند پول است.
می توانید آن را صرف یا سرمایه گذاري کنید.اگر زمان یا پول را مصرف کنید، براي همیشه از بین رفته است. دیگر نمی توانید آن را بازپس بگیرید.
اما اگر زمان یا پول خود را عاقلانه سرمایه گذاري کنید، در آینده به بازدهی بیشتري دست پیدا می کنید.
هر کاري را که انجام بدهید و به صرف زمان احتیاج داشته باشد، مبین یک انتخاب است. انتخاب در این باره که آیا زمان خود را عاقلانه یا غیر عاقلانه صرف می کنید.
اما هر کدام را که انتخاب کنید، زمان شما براي همیشه از دست رفته است. اگر زمان خود را صرف یک فعالیت کنید، دیگر به همان اندازه گذشت زمان ندارید که آن را صرف فعالیت دیگر بکنید.
باید نسبت به زمان حسادت بورزید. نباید زمان خود را صرف کارهاي کم ارزش بکنید. باید همه فعالیتهایی را که بیشترین بازدهی را به شما نمی دهند، از برنامه کاري تان حذف نمایید.
اصل پارتو
مفهوم مهم دیگر در برنامه ریزي استراتژیک قانون 80 به 20 است، که به «اصل پارتو» اقتصاد دان ایتالیایی، مشهور است.
ویلفردوپارتو این اصل را در سال 1895 در سوئیس نوشت. براساس این قاعده، 80 درصد نتایج شما ناشی از 20 درصد فعالیت شماست.
اگر فهرستی از 10 کاري که باید روز بعد انجام بدهید تهیه کنید، دو مورد آنها بیش از 8 مورد دیگر تولید ارزش می کنند.
اما این 20 درصد فعالیت، دشوارترین و پرچالش ترین بخش فعالیت شما هستند. 80 درصد کار که تنها 20 درصد نتایج مطلوب شما را سبب می شوند اغلب کارهاي ساده و تفریحی هستند.
انسانها گرایش به انجام دادن کارهاي ساده تر دارند، هر چند این کارها لزوماً ارزشمند نیستند.
براي اینکه بتوانید از دقایق سرمایه گذاري و فعالیتهاي خود بیشترین استفاده را ببرید، باید در برابر این وسوسه که کارهاي ساده را ابتدا انجام بدهید خودداري بورزید.
براي خود بازاریابی استراتژیک داشته باشید
شما به عنوان رئیس شرکت خدماتی خود، باید چهار متغیر استراتژیک را در بازاریابی خود خدماتتان در نظر بگیرید.
مؤثر واقع شدن در هر یک از این چهار زمینه، درآمد و آینده شما را مشخص می سازد. اینها عبارتند از: ( 1)تخصصی کردن،
(2)تفاوت قائل شدن،
( 3)بخش پذیري،
(4) تمرکز.
این چهار فعالیت در مورد هر کار و حرفه اي و براي موفقیت هر محصول یا خدمتی که ارائه می دهید نقش اساسی و کلیدي دارند.
تخصص در حرفه خود
تخصصی کردن کار بدین معناست که در زندگی کاري خود چه کاري را می خواهید به بهترین شکل خود انجام بدهید. اشخاص موفق در تمامی زمینه ها به جاي عمومیت دادن، به تخصصی کردن توجه می کنند.
آنها زمان و استعداد خود را صرف کارهاي متنوع و مختلف نمی کنند، بلکه در هر لحظه به یک مورد خاص توجه دارند یک تجارت و فعالیت اقتصادي اگر روي یک جنبه تخصصی دقیق شود،
به موفقیتهاي شایان ذکر بیشتري می رسید. یک فروشنده موفق هم روي فروش محصول خاصی دقیق می شود. هر انسان موفقی اگر در زمینه هاي تخصصی و منحصر به فردتر کار کند، موفق تر می شود.
اما امروز زمینه تخصصی شما کدام است؟ در آینده می خواهید در چه زمینه اي دقیق شوید؟ اگر بخواهید به رئیس حیطه فعالیت خود برسید، چه باید بکنید؟
خود را از دیگران مجزا کنید
دومین اصل استراتژیک در حرفه و کار شما این است که باید تفاوتی میان محصول و خدمات شما براي مشتریان وجود داشته باشد. این کلید موفقیت اغلب فروشهاست.
تفاوت گذاري بدین معناست که خودتان را از سایر رقبا جدا می کنید و رفتار متفاوتی را به نمایش می گذارید. این گونه است که می توانید در مقایسه با رقبا به امتیاز و برتري برسید.
سؤال مهم و کلیدي
تصورکنید یک مشتري بسیارمهم از شما می پرسید : «محصول یا خدمت شما ازچه لحاظ برمحصولات یاخدمات سایرشرکتها برتری دارد؟»
چه جوابی میدادید؟اگر قراربودکه می گفتید محصول شما ازچه لحاظ به سایرمحصولات موجود دربازاربرتري دارد،چه می گفتید؟
بسیاري از فروشندگان و حتی صاحبان کالاها درباره جوابی که به این سؤال می دهند مطمئن نیستند. اما اگر می خواهید بیشتر فروش کنید، باید دقیقاً بدانید محصولی که می فروشید از چه لحاظ از سایر محصولات موجود در بازار بهتر است.
در زمینه برنامه ریزي استراتژیک شخصی هم باید این سؤال را از خودتان بکنید.شما از کدام مهارت منحصر به فرد برخوردارید که می توانید موفق تر از دیگران ظاهر شوید؟
داشتن چه مهارتی براي شما مهم است تا به کمک آن بتوانید مقدم بر دیگران قرار بگیرید؟
مشتریان آرمانی خود را شناسایی کنید
سومین زمینه استراتژیک در تجارت بخش بندي کردن است. به عبارت دیگر، باید بازارها و مشتریان خود را طبقه بندي کنید.
براي این کار باید مشخص کنید کدام دسته از مشتریان بیشتر می توانند از زمینه تخصصی شما سود ببرند.
در جریان بخش بندي، باید مشتریان ایده آل و آرمانی خود را شناسایی کنید.
اینها چه کسانی هستند؟ کجا هستند؟ چه وجه مشترکی دارند؟ چه سن و سالی دارند؟ درآمد و سطح تحصیلات آنها چقدر است؟ از چه سمت و تجاربی برخوردارند؟ و غیره.
امروزه، بیشترین بازاریابی براساس بخش بندي و حتی بخش بندیهاي فرعی انجام می پذیرد.باید بدانید که مشتریان ایده آل شما چه کسانی هستند.
انرژي خود را متمرکز سازید چهارمین متغیر استراتژیک، که شاید در فروش و بازاریابی از هر مورد دیگري مهم تر است، تمرکز می باشد.
باید بتوانید تمامی انرژیها و منابع خود را روي مشتریان و بازارهایی متمرکز کنید که در آن بیشترین شانس موفقیت را دارید. تمرکز یک اصل ضامن موفقیت در همه زمینه هاست.
موفقیت در برابر شکست
با توجه به بررسیهاي به عمل آمده، مشخص است که شکست در فعالیتهاي تجاري ناشی از فروش کم، و موفقیت در آن ناشی از فروش زیاد است.
شما به عنوان رئیس شرکت خود که می خواهید براي خودتان برنامه ریزي استراتژیک شخصی بکنید، هدفتان باید این باشد که خدمات شخصی خود را در بیشترین حد ممکن آن به فروش برسانید.
لازمه این کار تخصص پیدا کردن، تفاوت گذاري، بخش بندي و تمرکز است.
شما به عنوان رئیس زندگی و حرفه خود باید در انجام دادن یک یا دو کار به بیشترین سطح موفقیت برسید و بعد سعی کنید در این یکی دو زمینه مرتب بهتر شوید.
شما فوق العاده هستید
واقعیت این است که شما فوق العاده هستید. شما با استعدادهاي منحصر به فرد تولد یافته اید.از توانمندیهایی برخوردارید که دیگران از آن برخوردار نیستند.
احتمال اینکه دو نفر مثل هم باشند یک به 50 میلیارد است. و در واقع، این هرگز اتفاق نمی افتد.
کسی نیست که از ترکیب تجارت، نقطه نظرها، اندیشه ها، احساسات، تحصیلات و تصورات مانند شما برخوردار باشد.
شما در وجود خود از چنان توانمندي اي برخوردارید که می توانید به همه خواسته هاي خود برسید. شما مانند تخته سنگ مرمر میکل آنژ هستید.شما چونان یک شاهکار کم نظیر هستید که باید ظاهر شوید.
موفقیت عظیم زمانی نصیب شما می شود که بتوانید توانمندیهاي خود را شناسایی کنید و بعد روي این توانمندیهاي مادرزادي متمرکز گردید.
به این می ماند که شما براي موفقیت در زمینه هاي خاصی برنامه ریزي شده اید واگر بدانید که براي چه کاري طراحی شده اید، می توانید در مدت چند سال به اندازه سایرین در تمام مدت عمرشان به موفقیت برسید.
چیزي را به شانس واگذار نکنید
چیزي را به شانس و تصادف واگذار نکنید.منتظر معجزه نباشید. باید بدانید که همه چیز به شما بستگی دارد.
از آنجایی که می دانید بقیه عمرتان را قرار است روي کاري صرف کنید، از قبل تصمیم بگیرید روي کاري که عاشقانه آن را دوست دارید متمرکز شوید. می توانید از توانمندیهاي بالقوه خود استفاده کنید. به آنچه می خواهید، برسید
باید براي زندگی خود معیارهاي سطح بالا در نظر بگیرید. درباره حرفه تان مثبت بیندیشید، و به آینده خود مثبت نگاه کنید.
شما این را می دانید هر کاري را که دیگران به خوبی انجام بدهند، شما هم می توانید آن را به همان خوبی انجام بدهید.
وقتی به این نتیجه رسیدید که چه می خواهید، با تمام وجود براي تحقق بخشیدن به آن بکوشید. در نتیجه شما موجود متوقف نشدنی می گردید.
تمرینات عملی
1- از چه کاري به واقع لذت می برید؟ کدام فعالیت به شما احساس مهم ترین بودن می دهد؟
2_ اگر بتوانید در کاري به بیشترین توانمندي دست پیدا کنید، این کدام کار است؟ این کار را هدف خود قرار دهید و براي رسیدن به بیشترین توانمندي در این زمینه تلاش کنید.
3_ حوزه هاي کلیدي در کار شما کدام هستند؟ براساس مقیاس 1 تا 10 ، شما در هر یک از این زمینه ها در کجا قرار دارید؟
4_ کدام مهارت است که اگر آن را به دست آورید، بیشترین تأثیر را بر زندگی شما می گذارد؟
5_ در چه زمینه اي در سطح بهترین هستید؟ بهترین اقدامی که در کارتان می توانید بکنید کدام است؟
6_اگر بتوانید در تمام مدت روز یک کار واحد انجام بدهید، کدام کار است که بیشترین فایده را به شما و شرکت شما می رساند؟
7_ آرزوي قلبی خود را شناسایی کنید همان کاري را که براي انجام دادن آن، متولد شده اید. اگر بتوانید در زندگی خود یک کار عظیم انجام بدهید، آن کدام کار خواهد بود؟
پیشنهاد می کنیم این مطالب رو هم ببینید::
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش چهارم) فکرتان را عوض کنید، تصمیم بگیرید و ثروتمند شوید اندیشه...
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش نهم) فکرتان را عوض کنید _ از نیروهاي ذهنی خود استفاده...
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش دهم) فکرتان را عوض کنید _ اندیشه خود را در خدمت...
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش هشتم) فکرتان را عوض کنید _مانند یک نابغه فکر کنید کاري...
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.