فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش یازدهم)
آن معجزه یا نیرویی که اشخاص را به اوج می رساند، در سعی و تلاش و استقامت و پشتکاري یافت می شود که از شجاعت و روحیه اي مصمم برخوردارند.
مارك تواین
اگر اعتماد و اطمینانی در کار نباشد، شجاعت فراوانی در میان نخواهد بود. نیمی از نبرد بستگی به این دارد که معتقد و مطمئن باشیم در کاري که می کنیم موفق خواهیم بود.
اوریسون سوئت ماردن
هر انسان موفقی با مشکلات، شکستها و ناکامیهاي متعددي در زندگی رو به رو شده است.اما توانایی برخورد مثبت و سازنده با این ناکامیهاست که موفقیت را تضمین می کند.
دکتر آبراهام زالزنیک، استاد دانشگاه هاروارد در مدیریت بازرگانی، چند سال قبل درباره نقش نومیدي در زندگی مطالعه کرد.
خیلی ها قبل از او درباره نقش انگیزه در موفقیت مطالبی نوشته بودند، اما زالزنیک اولین کسی بود که از روي دیگر سکه به موضوع نگاه کرد.
به آینده فکر کنید
اگرانسانی طبیعی و هوشمند هستید،هر بخشی از زندگی خود را به گونه اي برنامه ریزي می کنید که تا حد امکان از شکست و ناکامی فاصله بگیرید.
از قبل پیش بینی می کنید و به آنچه ممکن است تولید اشکال کند توجه می نمایید . بعد از آن، براي برخورد و مقابله با این مشکلات احتمالی اقدامات احتیاطی لازم را انجام می دهید.
با این حال، هر اندازه هم که خوب بیندیشید و برنامه بریزید، شرایط همیشه بر وفق مراد شما رقم نخواهد خورد. قانون مورفی می گوید:«آنچه بتواند تولید اشکال کند، تولید اشکال می کند.
از جمع همه آن چیزهایی که بتواند تولید اشکال کند، بدترین آن اتفاق می افتد، آن هم در بدترین زمان ممکن تا بیشترین هزینه را روي دست شما بگذارد »قانون کوهن آن گاه می افزاید:«مورفی یک خوش بین بود»
بنابراین ناکامی در هر صورت وجود خارجی پیدا می کند. هر قدر تلاش کنید، در زمینه هایی نومید می شوید.برخورد با مشکلات امر ناچار است و نمی توان از آن اجتناب نمود.
با همان اطمینان که می دانیم خورشید در مشرق طلوع می کند و در مغرب به غروب می رسد، در زندگی شکست و نومیدي را تجربه می کنید.
هر چه هدفهاي بیشتري براي خود تعیین کنید، و هر چه بیشتر بیازمایید، با مشکلات و مسائل بیشتري مواجه خواهید شد.
تنها چیزي که می توانید آن را کنترل کنید
آنچه دکتر زالزنیک کشف کرد این بودکه انسانها موفق با نومیدیها و ناکامیها به طرزي متفاوت با انسانهاي ناموفق برخورد می کنند.
نتیجه گیري او این بودکه طرز برخوردشما با نومیدي و ناکامی نشانه اي است که معلوم میکند آیا در زندگی خود موفق می شوید یا نمیشوید.
از آنجایی که نمی توانید همیشه از نومیدي اجتناب کنید، بدون توجه به کاري که می کنید، تنها موضوعی که مطرح است طرز برخورد شما با ناکامی زمانی است که از راه می رسد.
چیزي که آن را نمی خواهید و غیر مترقبه است. آیا می گذارید شما را کلافه کند؟ آیا با آن برخورد مؤثر می کنید؟
موفقها در برخورد با ناکامیها بر سرعت گامهاي خود می افزایند. ناموفقها می گذارند تا نومیدي آنها را متوقف سازد. موفقها به سرعت به خودشان می آیند و همچنان به جلو حرکت می کنند.
ناموفقها اغلب از تلاش دست می کشیند و قدمی به عقب برمی دارند.سخنران الهام بخش، چارلی جونز، می گوید:«مهم نیست که به چه عمقی سقوط می کنید، مهم این است که تا چه ارتفاعی به هوا می جهید»
ماشه ذهنیت منفی
اغلب احساسات منفی ناشی از انتظارات منفی هستند. شما آرزو می کنید، امید دارید یا برنامه می ریزید تا اتفاقی به شکلی روي دهد. و وقتی این اتفاق نمی افتد، با خشم و ناشکیبایی واکنش نشان می دهید.
این کاملاً طبیعی است. اگر به نتیجه اي علاقه مند باشید، و اگر به این نتیجه نرسید، آزرده خاطر می شوید و آسیب می بینید.
نکته مهم در این است که ماشه احساسات در یک لحظه به کار انداخته می شود. به همین دلیل وقتی اتفاقی می افتد، نمی توانید کنترل کافی بر احساسات خود داشته باشید.
در واقع، خیلی دیر شده است. وقتی نومیدي و ناکامی از راه می رسد، از روي عادت و به غریزه واکنش نشان می دهید که این بستگی به تجربیات قبلی شما دارد.
وقتی اشکالی بروز می کند، دیگر براي آنکه فکري به حال آن بکنید خیلی دیر شده است. به همین دلیل واکنش نشان می دهید.
اپیکتتوس، فیلسوف یونانی، می گفت:«این شرایط نیست که انسان را می سازد؛ شرایط انسان را در نزد خودش آشکار می کند واو را به خودش می نمایاند.»
از قبل آماده شوید
یکی از بهترین راههاي تغییردادن فکر و زندگی تان این است که پیشاپیش براي نومیدیها آماده شوید. با تدارك ذهن خود، به سرعت برناکامیها غلبه کنید.
آماده کردن و تدارك ذهن شما را آماده می کند تا با نومیدیها و مشکلات کار و زندگی خود رو به رو گردید، هر چند ممکن است ندانید که این مشکلات چه وقت از راه می رسند و از چه ماهیتی برخوردارند.
این یکی از قدرتمندترین شیوه هاي اندیشه است که می توانید از آن استفاده کنید و احساسات خود را کنترل نمایید.
در جریان تدارك ذهنی، فرض را بر این می گذارید که وقتی می خواهید کار ارزشمندي را انجام بدهید، با انواع و اقسام مشکلات رو به رو می گردید.
در واقع، اگر هدف بزرگی را براي خود در نظر بگیرید، به طوري که براي دستیابی به آن مجبور به تلاش شوید، با انواع مسائل و مشکلات رو به رو خواهید شد که حالا تصورش را هم نمی توانید بکنید.
به جاي اینکه دست روي دست بگذارید تا مسئله ناچاري اتفاق افتد، باید ذهن خود را قبل از وقوع حادثه برنامه ریزي کنید.
باید به خود بگویید:«امروز با انواع فراز و نشیبها، مشکلات و دشواریها رو به رو می شوم، اما اجازه نمی دهم آنها بر من چیره شوند.وقتی به سمت هدف خود حرکت می کنم، کسی نمی تواند مرا متوقف سازد.»
پیش بینی بحران را تمرین کنید
در مشاوره با مؤسسات تجاري طرز فکري را آموزش می دهیم که به آن «پیش بینی بحران» می گوییم.من تصمیم گیرندگان را تشویق می کنم
که به شش ماه آینده خود نظر کنند و این سؤال را بپرسند:«کدام اتفاقات منفی ممکن است روي دهند و مانع از آن گردند که من به هدفهاي خود برسم ؟
از جمع این اتفاقات، بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد کدام است»؟بعد از آن فهرستی از همه موانع و مشکلاتی که ممکن است صورت خارجی پیدا کنند تهیه می کنیم.
براي مثال:ممکن است یکی از رقبا با کالا یا خدمت جدیدي وارد بازار شود که از کالا یا خدمت ما بهتر یا ارزان تر باشد.
نرخهاي بهره ممکن است کاهش پیدا کنند. دولت ممکن است مالیاتهاي جدیدي را براي کالاي ما در نظر بگیرد.ممکن است مقررات تغییر کنند.قیمت سوخت یا مواد خام ممکن است
افزایش یابد. یکی از افراد کلیدي و مهم شرکت ممکن است شرکت را ترك کند. یک یا چند مشتري بزرگ ممکن است به جاي ما از رقبایمان خرید کنند.
رقباي ما ممکن است قیمتهاي خود را از قیمت تمام شده پایین تر بیاورند تا بازار را قبضه کنند. اقتصاد ممکن است راکد شود و کسادي حاکم گردد.کل بازار ممکن است کوچک و جمع و جور شود.
درتمامی این موارد، توانایی شرکت براي واکنش نشان دادن سریع و مؤثر می تواند بقا و دوام آن را رقم بزند.این مشکلات احتمالی را می توان از قبل در نظر گرفت.بهتر این است که حیرت زده نشویم.
شرکت نفتی شل در هلند یکی از کامل ترین فرایندهاي برنامه ریزي را براي برخورد با مسائل احتمالی در اختیار دارد. این شرکت 600 سناریوي نوشته دارد تا با مشکلاتی که احتمالاً بروز خواهند کرد برخورد کند.
به آینده نظر کنید
آنچه در مورد شرکتهاي بزرگ و کوچک قابل استفاده است به شما هم به عنوان یک شخص کمک می کند. می توانید در هر کاري که می کنید.
بروز بحرانها و دشواریها را پیش بینی کنید. مانند یک مسافر به جاده زندگی خود نگاه کنید و به برخی از مشکلاتی که ممکن است برایتان پیشامد کند فکر کنید.
وقتی از قبل برنامه می ریزید، بهتر می توانید با مسائل و مشکلات احتمالی برخورد کنید.براي مثال، اگر شغلتان را امروز از دست بدهید، چه می کنید؟
ترس از دست دادن شغل یکی از نگرانیهاي بزرگ بسیاري از مردم است. به استناد یک بررسی، 37 درصد مردم نگران از دست دادن شغل خود هستند.
یکی از دوستانم می گفت در حالی که بعید است شغلش را از دست بدهد، امکان از دست دادن شغل او را فلج کرده است .
شغل جدید شما
گاه از اشخاص حاضر در همایشهایم می پرسم :« کار بعدي شما چه خواهد بود؟» اغلب اشخاص از شنیدن این سؤال تعجب می کنند.
حتی به این فکر نکرده اند که اگر شغلشان را از دست بدهند، چه کار دیگري می توانند بکنند. اما ما می دانیم که دنیاي کار به سرعت در حال تغییر است.
واقعیت این است که شما تا به حال هم چند بار شغل عوض کرده اید. به احتمال زیاد باز هم تغییر شغل خواهید داشت. شاید این اتفاق سریع تر از آنچه می پندارید روي دهد.
کار بعدي شما چه می تواند باشد؟ وقتی می گویم هر کس باید براي شغل بعدي خود آماده باشد، براي خیلی ها ایده جدیدي است.
یا به این موضوع فکر نکرده اند، و یا نمی خواهند به این موضوع فکر کنند.اما سؤال اصلی این است:«براي اینکه بتوانید شغل بعدي خود را اختیار کنید، به چه دانش و مهارتهایی احتیاج خواهید داشت»
اگرپیشاپیش به این سؤال فکر نکنید، ممکن است بعدا مجبور شوید که به این سؤال جواب بدهید.
حرفه جدید شما
پس از آنکه حضار به این فکر می کنند که کار بعدي آنها چه می تواند باشد، سؤال دوم را از آنها می پرسم :« کار بعدي شما چه می تواند ؟»
5 تا 10 سال آینده در چه صنعت و حرفه اي فعال خواهید بود؟ با توجه به آمار و ارقام موجود، اشخاص در غرب طی عمر خود 14 تا 15 بار شغل عوض می کنند که هر کدام دو سال یا بیشتر دوام میآورد.
صنعت و حرفه ها هم حدود پنج بار تغییر می کنند. آنچه راکه امروز میدانید، پنج سال دیگر بی ارزش خواهد بودکه علتش تغییرات شدیدي است که درهمه ابعاد شغلی وزندگی به وجود میآید
به همین دلیل است که پیتر دروکر میگوید:«تنها مهارتی که طی سالهاي آینده منتفی نمیشود، توانایی یاد گرفتن مهارتهاي جدید است.»
پیوسته به آینده فکر کنید
می خواهید در سه یا چهار سال آینده به کجا برسید؟ 10 سال دیگر در کجا قرار خواهید داشت؟ وقتی با چشم اندازي بلند مدت به زندگی کاري خود نگاه می کنید، در کوتاه مدت تصمیمات بهتري می گیرید.
همان طور که مایکل کامی، برنامه ریز استراتژیک، می گوید:«آنهایی که به آینده نمی اندیشند، آینده اي ندارند»
به آینده خود نگاه کنید.چه تحولاتی ممکن است بروز کند؟ اگر امروز شغلتان را از دست بدهید، چگونه واکنش نشان می دهید؟ اولین
فکري که به ذهنتان خطور می کند، چیست؟ بیشتر مردم وقتی شغلشان را از دست می دهند، وحشت زده می شوند.
وقتی به این فکر میکنند که ممکن است شغلشان را از دست بدهند، وحشت می کنند. هیچ ایده اي ندارند که چه می خواهند بکنند.
اما من در جریان کار با هزاران موفق به این نتیجه رسیدم که همه آنها از ویژگی مشترکی برخوردارند.
همه آنها با اطمینان می دانند که اگر شغلشان را از دست بدهند، می توانند در مدت بسیار کوتاهی کار دیگري شروع کنند.
انتظار حوادث غیر مترقبه را داشته باشید
گاه از اشخاص می پرسم اگر صنعتی که در آن کار می کنند یک شبه از بین برود، آنها چه می کنند.آنها سري تکان می دهند و می گویند بعید است چنین اتفاقی بیفتد.
بعد به آنها می گویم صنعت سلاحهاي دفاعی در کالیفرنیا در دهه 1990 به کلی از بین رفت و 400,000 متخصص، مهندس و مدیر به یکباره مشاغل خود را از دست دادند.
همه آنها مجبور شدند دوباره به بازار کار مراجعه کنند، مهارتهاي جدیدي بیاموزند و در رشته هاي کاملاً جدید و متفاوت شروع به کار کنند.
فروپاشی جنون «دات کام» سبب شد 90 درصد شغلهاي در ارتباط با اینترنت در سرتاسر کشور از بین برود.فروپاشی صنعت «تله کام» هزاران نفر را بی کار کرد.
و این شرایطی است که ادامه پیدا خواهد کرد. جا به جایی شغلها موضوعی کاملاً جدي است و هر روز مشمول جمعیت بیشتري می شود.
زندگی مالی شما
دنیاي مالی و سرمایه گذاري پیوسته در حال تغییر است. بازارها به شدت متغیر هستند. آنچه در گذشته متداول بود و توصیه می شد، دیگر قابل استفاده نیست.
اگر در کار سرمایه گذاري هستید، پیوسته باید به این موضوع فکر کنید که اگر سرمایه گذاري تان از بین رفت، تکلیف شما چه خواهد شد.
رابطه مستقیمی بین زمانی که صرف سرمایه گذاري فکرکردن و برنامه ریزي دنیاي مالی خود می کنید و اینکه با چه احتمالی به لحاظ مالی مستقل می شوید، وجود دارد.
دکتر توماس استنلی، در جریان مصاحبه با هزاران زن و مرد موفق، به این نتیجه رسید یکی از ویژگیهاي مشترك موفقها این است که در مقایسه با دیگران وقت بسیار بیشتري را صرف اندیشیدن به امور مالی می کنند.
اشخاص متوسط با آنکه نگران امور مالی خود هستند، در ماه دو یا سه ساعت را صرف اندیشیدن به شرایط مالی خود می کنند.
اما متنعمها در ماه 20 تا 30 ساعت را صرف اندیشیدن به امور مالی خودمیکنند و در نتیجه پیوسته درامورمالی ازمهارتهاي بیشتري برخوردار میگردند.
استراتژي ناپلئون
ناپلئون، ژنرال فرانسوي، مدت 20 سال بر قاره اروپا حکومت کرد. ارتش او در بسیاري از نبردها پیروز شدند. ناپلئون در تمام مدت عمرش تنها در سه جبهه بازنده جنگ شد.
وقتی به روسیه حمله کرد، 600,000 نفر از افرادش را از دست داد. او سرماي شدید زمستان روسیه را پیش بینی نکرده بود.
او بعد از ناکامی در حمله به روسیه، با تحلیل رفتن نیروهایش جبهه لیپزیک را هم باخت و به جزیره البا تبعید گشت.و سرانجام، در جنگ واترلو به علت اختلالی که درکار ارتباطی اش با فیلد مارشالهایش به وجود آمد، بازنده شد.
اغلب فراموش می کنند که او در بسیاري از نبردها پیروز شد.ناپلئون یکی از سه نابغه نظامی گري در تاریخ بشریت است.
اسکندرکبیر و چنگیزخان مغول دو نابغه دیگر جنگ به حساب می آیند.ناپلئون از کیفیتی برخوردار بود که سبب موفقیت او می شد.این کیفیتی است که شما هم می توانید آن را در خود ایجاد کنید.
این مهارت همان اندیشیدن هم زمان به مجموعه اتفاقاتی است که ممکن است در آینده روي بدهند.باید هر حادثه احتمالی را که ممکن است روي دهد، در نظر بگیرید و از مدتها قبل درباره شان برنامه ریزي کنید.
ناپلئون شخصاً معتقد بود که تدارك و در نظر گفتن جزئیات امور از قبل علت موفقیتهاي او بوده است.او پیشاپیش جزئیات تحولات جبهه جنگ را پیش بینی و درباره شان برنامه ریزي می کرد.
ازحال به فکر آینده باشید
این توانمندي در اندیشیدن پیشاپیش به آنچه ممکن است اتفاق بیفتد چیزي است که می توانید با تمرین آن را بیاموزید.هر چه بهتر بتوانید حوادث آینده را پیش بینی کنید، زندگی بهتري خواهید داشت.
می توانید این گونه بدبیاریها را به حداقل و فرصتهاي مناسب را به حداکثر برسانید. با این گونه اندیشیدن، در مقایسه با سایرین، از حاشیه امنیتی برخوردار می شوید و می توانید به موقع نسبت به این حوادث واکنش نشان بدهید.
اگر براي شرکتی کار می کنید، باید به این فکر کنید که بدترین اتفاقی که ممکن است در شش ماه آینده بیفتد و روي کار شما تأثیر بگذارد، چیست.
و اگر براي خود کار می کنید، باید به این موضوع توجه داشته باشید که بدترین اتفاقی که براي کارتان ممکن است روي بدهد چه می تواند باشد.
شما و همسرتان باید بتوانید درباره مشکلات زندگی خود پیش بینیهاي لازم را بکنید و اقدامات لازم را از پیش انجام دهید.
احتیاطهاي مالی را بجا آورید
اغلب می خوانید اشخاصی به این علت که کار و فعالیت خود را بیمه نکردند، اتومبیل، خانه و در مواقعی همه دارایی خود را از دست دادند.
اینها کسانی هستند که به درستی به آینده نظر نکرده اند.به این توجه نکرده اند که اگر خانه شان دستخوش حریق شد، اگر در حال رانندگی حادثه اي برایشان پیشامد کرد، با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد.
یکی از کارهاي اصولی که می توانید بکنید داشتن یک برنامه منظم براي پس انداز کردن است.هدف شما باید این باشد که 10 درصد و یا رقمی بالاتر از درآمدهاي خود را همه ماهه پس انداز کنید.
همان طور که دبلیو.کلمنت استون می گوید:« اگر نتوانید پولی پس انداز کنید، بذرهاي عظمت در شما وجود ندارد»
در محدوده درآمد خود زندگی کنید
توانایی شما در پس انداز کردن و زندگی در محدوده امکانات و درآمد، یکی از معیارهاي مهم براي موفق شدن در زندگی هستند.
اگر کنترلی بر مخارج خود نداشته باشید، اگر تمامی درآمد خود را خرج کنید، از نظم و ترتیب کافی براي موفق شدن در سایر زمینه هاي زندگی هم محروم خواهید شد.
گرچه در کتاب مقدس آمده عشق به پول ریشه همه شیطنتهاست، به احتمال بیشتر نداشتن پول است که ریشه همه بدکاریها و شیطنتها به شمار می آید.
باید بتوانید از فرصتهاي مناسبی که برایتان پیش می آید استفاده کنید.در دنیاي مالی، اگر به اندازه کافی پول انباشت کنید،
اگر به قدر کافی تلاش کنید و پس انداز داشته باشید، فرصتهایی را به زندگی خود راه می دهید که بر میزان درآمد خود، حتی به مقدار بیشتري، بیفزایید
به مغناطیس پول تبدیل شوید
قانون جذابیت در امور مالی بسیار قدرتمند عمل می کند. وقتی حتی مبلغ ناچیزي پس انداز می کند و آن را در حساب بانکی خود قرار می دهید، میدان انرژي قدرتمندي پیرامون پول خود ایجاد می کنید.
این انرژي سبب می شود که پول بیشتري به زندگی خود جلب کنید. وقتی پس انداز و سرمایه گذاري شما رشد می کند، قدرت مغناطیسی پولتان قدرت بیشتري پیدا می کند.
هر چه پول بیشتري انباشت کنید، فرصت مطلوب تري براي انباشت پول بیشتر در اختیارخواهید داشت.وقتی به پولتان و به لذتی که به خاطر داشتن پول در حساب پس اندازتان می برید فکر می کنید،
میدان انرژي پیرامون پولتان را تقویت می کنید، و در این شرایط، پول حتی بیشتري به دست می آورید. وقتی عاشق پولتان بشوید، بر قدرت این میدان انرژي باز هم افزوده می شود.
حکایتی درباره موفقیت
چندي پیش یکی از شرکت کنندگان در همایشی که برگزار می کردم، به من مراجعه کرد و پرسید آیا او را به یاد دارم.
در جوابش گفتم که در طی سال با شمار کثیري صحبت می کنم و از این رو نمی توانم تمام اسامی را در ذهن خود نگه دارم.
او گفت که حدود شش سال قبل در یک همایش دو روزه من شرکت کرده و بعد در باره حوادث گوناگونی که از آن زمان به بعد برایش اتفاق افتاده است برایم حرف زد.
وقتی به همایش من آمده بود، فروشنده اتومبیلهاي دست دوم بود. دو فرزند داشت و اوایل دوران سی سالگی خود را می گذراند.
درآمد متوسطی داشت و به شدت بدهکار بود و با خانواده اش در یک خانه اجاره اي زندگی می کرد. در همایش به این نتیجه رسیده بود که بزرگ ترین گرفتاري او این است که بدهکار است و پولی در حساب پس اندازش ندارد.
او تصمیم گرفته بود که تا پنج سال آینده بدهیهایش را بپردازد و 30,000 دلار هم پس انداز کند.براي او هدف بسیار بزرگی بود، از دوران نوجوانی اش به بعد هرگز اتفاق نیفتاده بود که بدهکار نباشد.
دست به کار شدن
او با ایمان راسخ هدفش را مکتوب کرد، برنامه اي ریخت و همه روزه براساس آن کار کرد.این تصمیم نیروهاي ذهنی او را فعال کرد.
تحت تأثیر قانون مطابقت و همخوانی، قانون جذابیت و فعالیت ذهن نیمه هشیار، شرایط به سرعتی بیش از آنکه تصور کرده بود به سود او تغییر یافت.
او در مدت سه سال به هدف مالی خود رسیده بود. تمام بدهکاریهایش را پرداخت کرده بود و در 30,000 دلار در بانک پس انداز داشت.
یکی از روزها، رئیسش او را صدا زده بود و پرسیده بود آیا به یک فرصت مناسب تجاري علاقه مند است.او از رئیسش خواسته بود که بیشتر توضیح بدهد.
رئیسش گفته بود آن طور که می بینید در کار فروش مرتب پیشرفت کرده و در ضمن شنیده است که توانسته از ناحیه فروشهایش پولی در بانک پس انداز کند.
این فروشنده که بسیار خجالتی بود، از رئیسش پرسیده بود که چه برنامه اي براي او دارد.رئیسش جواب داده بود یکی از تولید کنندگان اتومبیل در دترویت با او تماس گرفته
و از او خواسته کسی را به او معرفی کند تا یک بنگاه جدید فروش اتومبیل در بخشی در حال گسترش در همان شهر دایر نماید بعد گفته بود که مایل است او را معرفی کند و
در کار این فروش از او حمایت نماید.رئیسش اضافه کرده بود اگر کمی سرمایه گذاري کند، او حاضر است به عنوان یک شریک با او کار کند.
رئیس این مرد به او کمک کرده بود تا این فروشگاه را دایر کند. بعد از دو سال هم سهمش را در شرکت به خود او فروخته بود و نتیجه آن شده بود که فروشگاه صددرصد در مالکیت او درآید.
بعد به من گفت:«امروز یک میلیونر هستم.شش سال پیش فروشنده اتومبیلهاي دست دوم بودم، اما امروز یک میلیونر هستم .»
او یکی از شادمان ترین اشخاصی بود که من تا به حال دیده بودم.او توضیح داد اگر به توصیه هاي آن همایش توجه نکرده بود، هرگز از بدهکاري نجات پیدا نمی کرد.
او اضافه کرد:«شرکت در همایش شما به اندازه 20 سال تلاش مستمر و شاید هم یک عمر کار کردن ارزش داشت.»
دو سؤال جادویی
می توانید با طرح دو سؤال شکست را به موفقیت تبدیل کنید. از آن جهت این دو سؤال را جادویی می نامم زیرا از قدرت خارق العاده اي برخوردارند و می توانند زندگی شما را بهبود بخشند. می توانید بعد از هر تجربه اي این دو سؤال را از خود بکنید.
اولین سؤال این است :«چه کاري را به درستی انجام دادم؟»بدون توجه به موفقیت یا شکستی که داشتید، این سؤال را از خود بکنید و به آن جواب بدهید.
حتی اگر در کارتان شکست خوردید، همیشه کارهاي درستی هم وجود داشته که شما انجام داده اید. اگر بتوانید بخشهاي مثبت کارتان را یادداشت کنید، مغز خود را برنامه ریزي می کنید تا در تجربه بعدي کارهاي درست را تکرار کنید.
سؤال دوم این است:«چه کارهایی را باید به شکل متفاوت انجام بدهم» این سؤال بسیار خوبی است زیرا شما را مجبور می کند تا درباره اتفاقی که افتاد مثبت بیندیشید و چگونه می توانید بهتر از قبل عمل کنید.
اگر قرار باشد تجربه مشابهی را تکرار کنید، کدام کارها را به شکلی متفاوت انجام می دهید؟ کدام کار را بیشتر و کدام کار را کمتر انجام می دهید؟
جوابهایتان را مکتوب کنید. این گونه جوابها را بهتر به ذهن می سپارید و آنها را فراموش نمی کنید. هر بار کار جدیدي را تجربه می کنید این دو سؤال را از خود بپرسید:« کدام کارم دست بود؟»و«چه کاري را به شکل متفاوت انجام خواهم داد؟»
اندیشه مثبت در برابر اندیشه منفی
بعد از یک مسابقه، هم برنده و هم بازنده عملکرد خود را بررسی می کنند. اما آنهایی که شکست خوردند، بیشتر به اشتباهاتی که مرتکب شدند توجه می کنند، به هزینه هاشان فکر می کنند.
موفقها، در مقابل، به بهترین بخشهاي کارشان توجه می کنند و برنامه اي می ریزند که این کارهاي درست را از نو تکرار کنند.
وقتی به این فکر می کنید که چه کاري را به درستی انجام دادید و چه کارهایی را باید به شکل متفاوت انجام بدهید، ذهنتان مثبت می اندیشد و در نتیجه خلاقیت شما تشویق و تحریک می شود.
این گونه بر فرصتهاي جدیدي دست پیدا می کنید تا کارتان را اصلاح کنید. اما اگر در پایان ناکامی مرتب افسوس بخورید،اصلاحی در کارتان ایجاد نخواهد شد.
تجارت و فروش
اگر در کار تجارت هستید، باید این سؤالات را از خود و کارکنان کلیدي تان بکنید:«کدام کارمان درست بود؟» و « کدام کار را باید در تجربه بعدي به طور متفاوت انجام بدهیم؟»
به خاطر داشته باشید، در اغلب موارد وقتی تازه کار هستید، اشتباهاتی را مرتکب می شوید.با طرح این سؤالات، از موقعیت بیشترین بهره برداري را می کنید.
از هر تجربه اي که می کنید باید بهره اي به سود خود ببرید. اگر در کار فروش هستید، بعد از هر فروش این سؤالات را از خود بپرسید. این اقدام سبب می شود که سرعت کارتان به مراتب افزایش پیدا کند.
می توانید در همه بخشهاي زندگی از این روش استفاده کنید.بدون توجه به اینکه مسائل شما چقدر جدي هستند، می توانید کارتان را به گونه اي برنامه ریزي کنید تا به موفقیت برسید.
وقتی این روش را با سیال سازي ذهنی ترکیب کنید وبراي هر سؤال 20 جواب ارائه دهید، از پیشرفت فراوانی که می توانید داشته باشید در شگرف خواهید شد.
توماس ادیسون، بزرگ ترین مخترع عصر نوین، معتقد بود که تجربه کردن فرایندي از حذف کردن است. به همین دلیل او از هر تجربه مطالب دقیقی یادداشت می کرد.
پس از آنکه به این نتیجه می رسید اختراعی امکان پذیر است، روشهایی را که مؤثر واقع نمی شدند، از برنامه حذف می کرد.
با این روش، او به بزرگ ترین مخترع دنیاي نوین تبدیل شد و به ثروتی کم نظیر دست پیدا کرد.شما هم باید همین کار را بکنید.
میزان بهبودي شما
وقتی یک شکست و ناکامی را تجربه می کنید، به طور طبیعی احساس بدي پیدا می کنید.به احساس رنجش و تکدر خاطر می رسید، نومید و مأیوس می شوید.
حتی ممکن است به ذهنتان خطور کند که دست از فعالیت بکشید و کار متفاوتی انجام بدهید. وقتی با یک ناکامی رو به رو می شوید، این روحیه کاملاً طبیعی و نرمال است. اما این سؤال مهم مطرح است که این روحیه چقدر دوام می آورد؟
وقتی براي معاینه سالانه به یک کلینیک می روید، اغلب از شما تست استرس می گیرند.اول، نبض شما را در شرایط استراحت قلب اندازه گیري می کنند. بعد، از شما می خواهند یک فعالیت اروبیک داشته باشید که قلبتان فعال شود.
وقتی فعالیت قلب به حد معینی رسید، باز هم ضربان نبض شما را اندازه می گیرند.بعد یک، دو و پنج دقیقه صبر می کنند و مجدداً ضربان نبض شما را اندازه می گیرند.
نشانه میزان سلامتی شما سرعتی است که ضربان قلب شما به حالت طبیعی برمی گردد.
برگشت به حالت اولیه
در مورد شخصیت هم این موضوع صدق می کند. یکی از معیارهاي سلامت ذهنی این است که وقتی یک حادثه ناخوشایند برایتان اتفاق می افتد، به چه سرعتی می توانید روحیه خود را به شرایط قبلی بازگردانید.
کاملاً طبیعی است که با بروز ناکامی مکدر شوید.اما این ناراحت شدن مهم نیست. مهم این است که با چه سرعتی روحیه خوب گذشته را بازمی یابید.
سرعت بهبود شما تحت کنترل شماست. و با طرز فکر شما درباره آنچه اتفاق افتاده رابطه دارد. این خود حادثه نیست که روي شما تأثیر می گذارد، بلکه تفسیري که از این حادثه می کنید شرایط روحی شما را رقم می زند.
گفت و گوي درون
تأییدات مثبت مختلفی وجود دارند که می توانید با استفاده از آنها در مواقع بروز حوادث منفی، عواطف و احساسات خود را کنترل کنید.
این کلمات به سرعت احساسات منفی شما را خنثی می کنند.اولین عبارتی که می توانید از آن استفاده کنید :«من مسئول هستم»می باشد.
وقتی اشکالی بروز می کند، عصبانی و ناراحت می شوید و دیگران و یا شرایط را مقصر قلمداد می کنید یا در مقام توجیه حرف می زنید.
اما به محض آنکه می گویید:«من مسئول هستم»از سرزنش کردن دیگران دست می کشید.وقتی این عبارت را به کار می برید» احساس نومیدي، خشم و ناراحتی شما به انتها می رسید.
به محض اینکه می گویید:« من مسئول هستم»ذهنتان آرام می گیرد. مثبت می اندیشید و اقدامات سازنده اي براي به حداقل رساندن آسیب انجام می دهید.
مثبت ارزیابی کنید
در اینجا به تأیید مثبتی اشاره می کنیم که طی سالهاي گذشته به من کمک فراوان کرده است. بدون توجه به حادثه اي که اتفاق افتاده، و بدون توجه به اینکه چقدر ناراحت هستم، می گویم:
« هر تجربه اي، اگر آن را فرصتی براي رشد و احاطه بر خود ارزیابی کنم، مثبت و مفید است.» این عبارت به شما کمک می کند تا بر احساسات خود مسلط شوید. این کلمات به شما احساسی از کنترل می دهند.
در هر لحظه، تنها یک اندیشه
ذهن شما در هر لحظه تنها به یک موضوع می تواند بیندیشد. این اندیشه می تواند مثبت و یا منفی باشد.
اگر به طور سازنده دنبال راه حل یا درس ارزشمندي بگردید، نیم توانید در همان لحظه ناراحت و خشمگین هم باشید.
اگر از قانون جایگزنی استفاده کنید و عمداً خود را مجبور کنید که به جنبه هاي مثبت موقعیت بیندیشید، همیشه آن را پیدا می کنید. بعد می توانید از آنها به سود خود استفاده نمایید.
به هدفهایتان بیندیشید
یکی از روشهاي قدرتمند فاصله گرفتن از شکست و ناکامی این است که موقعیت منفی را در جایگاه درست خود جاي بدهید. توجه داشته باشید، شکست و ناکامی قطعی نیست.
اغلب اشتباهات شما در مقایسه با جریان حوادث جزئی و بی اهمیت است.اگر به گذشته برگردید، می بینید اصولاً به یاد ندارید که یک سال قبل از موضوعاتی ناراحت بودید.
باید ارزیابی درستی از جهتگیري خود داشته باشید.براي رسیدن به این مهم، باید هدفهاي مکتوب داشته باشید.یکی از روشهاي قدرتمند براي مثبت نگه داشتن ذهن این است که به هدفهاي خود فکر کنید.
وقتی اشتباهی بروز می کند، به هدفهایتان بیندیشید. وقتی فروشی را از دست می دهید، وقتی شغلتان را از دست می دهید، به هدفهایتان بیندیشید
هدف بلندمدت شما این است که به استقلال مالی برسید، از سلامتی عالی برخوردار شوید، روابط عالی داشته باشید و کاري کنید که در دنیا تفاوتی ایجاد شود.
وقتی ذهنتان را متوجه این هدفها می کنید، متوجه می شوید که تقریباً خشمگین شدن امر غیر ممکن است با اندیشیدن به هدفهاي خود، مثبت تر و با اعتماد به نفس تر می شوید.
به چرخه ها و روند امور توجه کنید
زندگی را مجموعه اي از چرخه ها و تغییرات متداول در نظر بگیرید. به این توجه کنید که زندگی مجموعه اي از فراز و نشیبهاست.
وقتی این چشم انداز بلند را در نظر می گیرید و اتفاقات را جزئی از یک چرخه وسیع تر به حساب می آورید، دیگر اسیر و گرفتار نوسانات کوتاه مدت نمی شوید. می توانید به راحتی بیشتري با مشکلات روز مره برخورد کنید.
زندگی و فعالیت ما از سه بخش تشکیل می شود. در بخش اول، به سختی کار و تلاش می کنید تا کاري صورت دهید و مستقر شوید.
این موضوعی است که درباره یک شغل، یک رابطه، شروع یک کار تجاري و یا معرفی کالا یا خدمات جدید صدق می کند.
بخش دوم، از زمانی شروع می شود که از مشکلات و مسائل مربوط به بخش اول درسهاي گرانبها می گیرید.به این بخش رشد می گویند.
در این بخش به نتایج عالی می رسید. کار و حرفه تان رشد می کند، کالاها و خدمات شما به خوبی به فروش می روند و روابط شما با دیگران در شرایط مطلوب قرار می گیرد.
بعد نوبت به بخش سوم می رسید که بخش افول و تنزل است. همان طور که بعد از فصل برداشت محصول نوبت به فصل زمستان می رسد،
این بخش هم بعد از بخش دوم به وجود می آید. در این بخش، رسیدن به امتیازات بخش دوم دشوار می شود. فروش و فعالیت دشوارتر می شود.
کار و روابط شما دیگر لذت بخش نیستند. شرکت شما براي اینکه روي پاي خود بایستد تلاش می کند.امروز شما در کدام بخش قرار دارید؟
چگونه می توانید به بخش دوم بازگردید؟ چرخه ها و تغییرات در زندگی تجارت شما کدام هستند؟
انکار نکنید
بسیاري از مسائل و مشکلات ما در برخورد با ناکامیها ناشی از مقاومت کردن در برابر واقعیت است.ما درگیر انکار میشویم.
خشمگین میشویم ومی گوییم که فلان اتفاق ناخوشانید نباید براي ما می افتاد.اتفاق افتاده را رد می کنیم و آرزو میکنیم که این اتفاق روي نداده بود.
این مقاومت و انکار است که زمینه ساز اغلب استرسهاست. وقتی می گویید:«آنچه را نتوان درمان کرد، باید تحمل نمود»از شدت ناراحتی خود می کاهید.
به آرامش بیشتري دست پیدا می کنید، آرام تر می شوید. از مشکل قدمی فاصله می گیرید.و به آن به گونه اي نگاه می کنید که انگار براي شخص دیگري اتفاق افتاده است.
در نتیجه سازنده تر می شوید و بهتر می توانید مسائل خود را حل و فصل نمایید بی جهت خودتان را درگیر کارهاي کوچک نمی کنید.
آبراهام لینکلن می گفت:«اغلب اشخاص به همان اندازه که ذهنشان را مهیا می کنند خوشبخت و شاد هستند » می توانید با کنترل کردن ذهن خود معانی را تغییر بدهید.
می توانید کاري کنید که درگیر مسائل احساسی و عاطفی کم اهمیت در زندگی خود نشوید.
عامل تعیین کننده
توانایی شما براي برخورد با شکستها و ناکامیها به طرزي مثبت و سازنده به شما امکان می دهد که بیش از هر عاملی از آن براي رسیدن به موفقیت استفاده کنید.
این یک توانایی قابل یادگیري است که در اثر تمرین ایجاد می شود. مردان و زنان موفق کسانی هستند که می توانند به طور سازنده با بحرانهاي بزرگ و کوچک زندگی برخورد کنند
پیشاپیش تصمیم بگیرید بدون توجه به آنچه در زندگی تان اتفاق می افتد، هیچ عاملی نمی تواند شما را متوقف سازد.
پیشاپیش به این نتیجه برسید با آنکه در زندگی فراز و نشیبهاي فراوان خواهید داشت، آن قدر مداومت می کنید تا به هدفهایتان برسید.
وقتی تدارك ذهنی می کنید، با جلوه کردن مسائل اجتناب ناپذیر به راحتی با آنها برخورد سازنده می کنید و عملاً توقف ناپذیر می شوید.
تمرینات عملی
1_ تصمیم بگیرید به جاي اینکه در هم بشکنید، انعطاف داشته باشید. بزرگ ترین نومیدیها و شکستهاي زندگی خود را وارسی کنید و ببینید که چگونه می توانید از آن مطلبی به سود خود بیاموزید.
2_ سه اتفاق ناگواري که ممکن است در ماههاي آینده برایتان اتفاق بیفتد، شناسایی کنید چگونه می توانید از این حوادث ناخوشانید اجتناب کنید و یا تأثیرات منفی آنها را به حداقل برسانید؟
3_ بزرگ ترین نگرانی خود را در این لحظه انتخاب کنید و به این نتیجه برسید که چگونه می توانید درسی بیاموزید و رشد کنید. بزرگ ترین درسی که در این مشکل وجود دارد کدام است؟
4_ از روش ادیسون در زندگی خود استفاده کنید. به آرامی ناراحتیها و ناکامیها را بپذیرید و بدانید هر ناکامی نشانه آن است که از روشی که انتخاب کرده اید نمی توانید به خوبی استفاده کنید. این روش را به کناري بگذارید تا راهتان به سوي موفقیت باز شود.
5_ بدون توجه به اتفاقاتی که می افتند، به هدفهایتان فکر کنید.ببینید در همین لحظه چه می توانید بکنید تا به آنها دست پیدا کنید.
6_ فراز و نشیبهاي زندگی خود را مشخص نمایید.بازار در چه جهتی حرکت می کند؟ اگر شرایط به همین روال امروز ادامه پیدا کند، چه تصمیماتی باید بگیرید و چه تغییراتی در کارتان ایجاد کنید؟
7_ دو سؤال درباره مهم ترین تجربیات اخیر خود بکنید: چه کاري را درست انجام دادید؟ و اگر قرار باشد که این تجربه دوباره اتفاقبیفتد، چه کارهایی را به شکل دیگري انجام خواهید داد؟
مصمم شوید که از هر ناکامی در زندگی خود درسی بیاموزید.
پیشنهاد می کنیم این مطالب رو هم ببینید::
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش ششم) فکرتان را عوض کنید کیفیت زندگی یک شخص را عمق...
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش چهارم) فکرتان را عوض کنید، تصمیم بگیرید و ثروتمند شوید اندیشه...
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش دهم) فکرتان را عوض کنید _ اندیشه خود را در خدمت...
- فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند(بخش هشتم) فکرتان را عوض کنید _مانند یک نابغه فکر کنید کاري...
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.