سرفصلهای یک بیزنس پلن هوشمندانه
به طور کلی، موضوعات زیر در یک بیزنس پلن هوشمندانه باید پوشش داده شود:
- خلاصه مدیریتی
- چشم انداز، مأموریت و اهداف شرکت
- تجزیه وتحلیل وضعیت صنعت
- تجزیه وتحلیل بازار
- تجزیه وتحلیل مشتری
- تجزیه وتحلیل رقبا
- شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی، فرصتها و تهدیدهای خارجی
- طرح تولید (محصولات و خدمات)
- برنامه مدیریتی و سازمانی
- برنامه بازاریابی و فروش
- جزئیات برنامه عملیاتی
- مدیریت ریسک
- برنامه تأمین منابع مالی بیزنس
- استراتژی خروج
- برنامه استراتژی
- ضمیمه بیزنس پلن
- جلد بیزنس پلن
این بخش، خلاصه ای از بیزنس پلنتان است. حجم خلاصه مدیریتی به کلیات کاری که میخواهید انجام دهید، بستگی دارد و در آن یک بررسی اجمالی از مفهوم بیزنستان ارائه میدهید؛ یعنی خواننده باید متوجه شود به طور کلی؛
- بیزنس شما در چه زمینه ای است؟
- چه محصولی می خواهید بفروشید؟
- هدفتان از این بیزنس چیست؟
- بازار هدف شما کجاست؟
این بخش، خلاصه ای از مسائلی است که قرار است خواننده در صفحات بعدی بیزنس پلن با آن مواجه شود. در اینجا ممکن است درباره تک تک سرفصلهایی که در بخشهای بعد دارید،به طور خلاصه صحبت کنید،
مثلا برنامه مالی، بازار هدف، مارکتینگ پلن، نوع بیزنس، فرصتهایی که وجود دارد، رقبا چه کسانی هستند و با چه روشی فعالیت میکنند، مزیت رقابتی شما در مقابل رقبا چیست و موارد دیگر. بیان تمام این مطالب باید در قالب یک یا دو صفحه بگنجد.
در خلاصه مدیریتی، در نهایت وضوح بیان کنید که میخواهید چه کاری را با چه مشخصات و نقشه ای انجام دهید.
بیان نوشتاری شما، باید نشان دهنده قدرت شما برای ورود به بازار باشد. اگر این طور نباشد، هرچه جلوتر میروید، تأثیر منفی آن آشکار خواهد شد و در زمانی که نسخه های مختلف برای سرمایه گذار و بانک ایجاد می کنید، این موضوع به وضوح دیده میشود.
در عین حال که کوتاه نویسی را در این بخش، رعایت می کنید، با قدرت و نظم پیش بروید. زمانی که نسخه های مختلفی از بیزنس پلن تهیه می کنید، یکی از جاهایی که همیشه براساس نوع مخاطب تغییر میکند، همین بخش است.
بسیاری از اوقات ممکن است خواننده بیزنس پلن، به صفحات بعد از خلاصه مدیریتی مراجعه نکند و تصمیم مثبت یا منفی خود را از همین بخش بگیرد؛
بنابراین در همین دو یا سه صفحه، خلاصه بیزنس پلن خود را بسیار ساده، واضح و منظم بنویسید و در نسخه های مختلف، بر اساس نوع مخاطبتان تهیه کنید.
این مسئله باعث میشود شما تأثیرگذارتر عمل کنید، چون مطمئن هستید بیشتر از پنجاه درصد از کسانی که این خلاصه را میخوانند اصلا صفحات بعدی را نمی خوانند و تنها نیمی از کسانی که این خلاصه را میخوانند، در واقع تحت تأثیر خلاصه مدیریتی، تصمیم به خواندن آن گرفته اند.
همچنین کسانی که ادامه بیزنس پلن را میخوانند، در واقع تحت تأثیر خلاصه مدیریتی، تصمیم به خواندن آن گرفته اند.
یکی از روشهای مناسبی که میتوانید با آن، میزان رسیدن به اهداف را ارزیابی کنید، این است که از افراد مختلف بخواهید آن را بخوانند و نظراتشان را به شما بگویند برداشتشان را که از آن چه برداشتی کرده اند.
آنها چون هیچ ایده ای ندارند و صرفا از نوشته های شما بیان می کنند، گزینه خوبی برای ارزیابی نوشتار شما هستند. اگر برداشتشان همانی است که شما میخواستید بیان کنید، مشکلی وجود ندارد،
در غیر این صورت باید نوشتارتان را اصلاح کنید و به استانداردها یا روشهای نوشتاری دیگر مراجعه کنید. سعی کنید متوجه شوید که آیا خواننده، تمام آن متن را متوجه نشده یا فقط قسمتی از متن نیاز به اصلاح دارد
خودتان هم با دید شخص سوم و با حفظ فاصلهای زمانی از تهیه آن، بررسی کنید که آیا آن مفاهیمی را که در پی بیانشان بودید، درمییابید یا خیر. کسی که این خلاصه را میخواند، باید بفهمد بیزنس شما چیست.
در مرحله بعد به سرفصل جزئیات بیزنس میرسید. اکنون باید شروع کنید به توضیح دقیق آنچه میخواهید برای بیزنس خود انجام دهید. تعریف دقیقی از اینکه نقشه تان برای راه اندازی و پیشبرد بیزنس چیست، ارائه کنید.
در این بخش ذکر جزئیات ضروری است. فراموش نکنید که این نسخه اولیه است و در ادامه، آن را تغییر خواهید داد. بنابراین نیاز به ویرایش و گزیده نویسی نیست. هرچه در ذهنتان هست بنویسید و سپس شروع کنید به اصلاح کردن.
همیشه اولین نسخه ای که کار میکنید، نسخه برنامه کاری است که مفصل ترین نسخه ،نسخه های دیگر را بر اساس آن مینویسید.
در نسخه برنامه کاری، هرچه به نظرتان بوده و بعدا میرسد، مینویسید. بعد از نوشتن خلاصه مدیریتی، اهداف، چشم انداز و مأموریت نوشته میشود.
چشم انداز، مأموریت و اهداف شرکت
چشم انداز آینده
برای بیزنستان، چشم اندازی را با در نظر گرفتن واقعیات تعریف کنید و در این بخش بنویسید. در پنج تا ده سال آینده، میخواهید بیزنس شما کجا باشد؟
پس از اینکه طراحی داستان اولیه شما تمام شد، مدام سعی کنید واقع گرایانه نگاه کنید و آرزوهایتان را یادداشت نکنید، بلکه تنها براساس واقعیت ها، سرمایه در دسترس و تیمی که میتوانید تشکیل دهید، آینده بیزنستان را ببینید.
داشتن آرزو در بیزنس پلن کاربرد ندارد. راه رسیدن به آرزوها، آسانسور نیست بلکه شبیه به یک نردبان است. رسیدن به آرزوها دشوار ولی دست یافتنی است.
مأموریت بیزنس شما
مأموریت یا همان فلسفه وجودی بیزنس شما نیتی است که در ابتدا با در نظر گرفتن آن، تصمیم به راه اندازی بیزنستان گرفته اید.
مأموریت در مقایسه با چشم انداز واقعی تر است و رسالتی است که برای بیزنس خود در نظر میگیرید و باید در تمام مسیر و تک تک فعالیتهای شرکتتان، نمایان باشد.
مأموریت شرکت با اهداف مالی و سودآوری که در نظر گرفته اید، متفاوت است. هر بیزنسی در نهایت، هدف کسب درآمد را دنبال میکند اما مأموریت هر بیزنس با دیگری ممکن است متفاوت باشد.
برای مثال شرکت ”الف“ و ”ب“ را در نظر بگیرید که هر دو در زمینه فروش آنلاین یک محصول مشترک فعالیت میکنند.
هر دو به دنبال افزایش فروش و گرفتن سهم بازار بیشتر هستند اما مأموریت شرکت ”الف“ ترویج فرهنگ خرید آنلاین در کشور است و مأموریت شرکت ”ب“ این است که مناطق دور افتاده و محروم هم به کالاهای مختلف دسترسی داشته باشند.
پس همانطور که دیدید مأموریت، نقش اجتماعی و وجه های است که در جامعه به عهده دارید و با اهداف فردی، سازمانی و مالی متفاوت است.
مادامی که شرکت وجود دارد، مأموریت آن هم وجود دارد. همچنین وجه تمایز مأموریت با چشم انداز در این است که مأموریت در زمان حال و از لحظه ای که شرکت شروع به فعالیت میکند، وجود دارد اما چشم انداز، تصویری از آینده است که ممکن است تحقق یابد.
اهداف
اهداف یک بیزنس عمدتا مالی هستند. هر گونه هدفی که میخواهید با راه اندازی بیزنس به آنها برسید، در این بخش بنویسید.
اهداف را واقعگرایانه، قابل اندازه گیری و قابل دستیابی تعیین کنید و برای رسیدن به آنها، در شش ماه اول، یک سری اهداف را مدنظر قرار میدهید و در سال اول زمان تعیین کنید.
مثال اهداف مشخص دیگری. پس تمامی اهدافتان را با زمانبندی مناسب مشخص کنید.
اولین و مهمترین اشکال در هدف گذاری، در نظر گرفتن تنها یک هدف است. در این صورت، اگر به هدفی که تعیین کرده اید، نرسید، تمام زحماتتان به باد میرود.
پس، هیچ بیزنسی را صرفا با یک هدف شروع نکنید. بلکه همیشه مجموعه ای از اهداف فرعی در مسیر رسیدن به یک یا چند هدف نهایی تعیین کنید.
تجزیه و تحلیل وضعیت صنعت
در این بخش، تحقیق و بررسی کنید که؛
- تاریخچه بیزنس موردنظر شما چیست؟
- وضعیت کنونی صنعت موردنظرتان، چگونه است؟
- وضعیت آینده صنعتی که میخواهید وارد آن شوید، چگونه است؟
گاهی میتوانید مقالاتی پیدا کنید که آینده بیزنس مورد نظر شما را تجزیه وتحلیل کرده باشد. این مقالات، به ایجاد دید و نگرش نسبت به بیزنس و صنعت مربوط به آن، کمک زیادی میکندً بیزنس را ادامه بدهید یا خیر
مطالعه و تحقیق به شما کمک میکند که تصمیم بگیرید واقعا و اگر میخواهید آن کار را انجام دهید، با چه شیوه ای پیش بروید.
وقتی بیزنستان را شروع میکنیدعملا بخش زیادی از تمرکزتان را از دست میدهید و فکرو ذکرتان به این مسئله مشغول میشود که میخواهید چه کار کنید و به چه سمتی بروید.
برای همین بسیاری از اطلاعاتی که امروز برایتان واضح است، در طول کار از ذهنتان خارج میشود، مگر اینکه در زمانی که وقت داشتید و مشغول تنظیم بیزنس پلنتان بودید،
تمام این اطلاعات را به خوبی دسته بندی کرده باشید و خلاصه ای از اطلاعات و تجزیه وتحلیل آن مطالب را به صورت مرتب نگه داشته باشید.
ممکن است برای پروژهای هزاران منبع جمع آوری کرده باشید؛ اما تنها تجزیه وتحلیل اطلاعات و ایده هایی که به ذهنتان رسیده را در بیزنس پلنتان به کار میبرید تا همیشه با مراجعه به آنها بدانید وضعیت بازار چگونه است و رقبا و بازار هدفتان چه کسانی هستند.
تجزیه وتحلیل بازار
مورد دیگری که در بیزنس پلنتان باید به آن فکر کنید، تجزیه وتحلیل بازار بیزنسی است که میخواهید وارد آن شوید. بررسی کنید؛
- اندازه بازار هدف شما چقدر است؟
- در حال حاضر بازار چه وضعیتی دارد؟ در گذشته چگونه بوده است و آینده اش چطور خواهد بود؟
- پیشبینی کنید که چه اتفاقاتی در بازار رخ خواهد داد؟
- چه خدماتی در بازار ارائه میشود؟
برای نوشتن این بخش، چک لیستی از هر آنچه باید درباره بازار بدانید، تهیه کنید و مدام در حال ارزیابی و بررسی آنها باشید. در چک لیست، گاهی میتوانید خألهای بازار را هم پیدا کنید.
متوجه میشوید که چه اتفاقاتی در بازار شما رخ نداده است یا اگر اتفاق افتاده، به نحو خوبی آنقدر پیشرفت نکرده بوده یا مردم اجرا گذاشته نشده است یا آن زمان که وارد بازار شده،
فن آمادگی استفاده از آنها را نداشتند، اما الان آمادگی آن وجود دارد و میتوانند خیلی جدی از آن استفاده کنند.
تجزیه وتحلیل بازار کاربردهای بسیاری دارد. بسیاری از اوقات، برای شما یک منبع است، به این معنا که هر زمان نیاز به بررسی بخشی از بازارتان داشتید، به آن رجوع می کنید.
داشتن اطلاعات برای تصمیم گیری درباره کاری که میخواهید انجام دهید، بسیار مهم است. برای شناخت اندازه بازار، به آمار نیاز دارید.
در برخی کشورها اطلاعات و آمار مختلفی وجود دارد و شما براساس آن به راحتی اندازه بازار را مشخص میکنید.
میزان مصرف، برابر با مجموع واردات و تولید است. برای تعیین میزان واردات در اولین قدم، میتوانید آمار گمرکها را بررسی کنید.
برخی اوقات، اندازه بازار را از روی صورتهای مالی شرکتها میتوان فهمید. در کشورهای پیشرفته صورتهای مالی منتشر میشود. ارائه این اطلاعات به نوع بیزنس بستگی دارد.
هرچه بیزنس بزرگتر باشد، مصرف عمومی تر دارد و شناسایی مشخصات آن ساده تر است. برعکس هرچه بیزنس کوچکتر میشود،
دانستن اندازه بازار سخت تر میشود، مگر اینکه با روشهای نامتعارف و هوشمندانه فکر کنید و روشهای خلاقانه پیدا کنید.
برای اینکه مشخصات یک بازار را شناسایی کنید حتما لازم نیست اطلاعات همان بازار را پیدا کنید. بررسی کنید که چه کسانی به آن بازار خدمات میدهند، شاید بتوانید از این طریق، آن بازار را بشناسید.
این کار را از طریق انجمن ها و اصناف نیز میتوانید انجام دهیدمثلااگر انجمن یک بیزنس، ده هزار عضو دارد، حدس خواهید زد که چقدر افراد فعال در آن بیزنس فراوان هستند که ده هزار عضو در انجمن دارد.
زیاد بودن تعداد رقبا در یک بیزنس همیشه بدنیست مثلاه دلیل زیاد بودن افراد در اتحادیه رستوران داران نمیتوان از باز کردن رستوران صراف داد.
به نیاز بازار و تناسب بین عرضه و تقاضا نگاه کنیدبرخی سایتها، اطلاعات اندازه بازارها را میفروشند، ولی شما به خرید اطلاعات نیازی ندارید.
بسیاری از این اطلاعات در دسترس است. برای نمونه، در گمرک کانادا و آمریکا، تمام اطلاعات تجزیه وتحلیل شده موجود است، فقط باید بتوانید روشهای شناسایی اندازه بازار را به دست بیاورید
برای اینکه به نتیجه ملموسی از تحقیقات برسید، نتایج تجزیه وتحلیل هر مرحله را در یک جدول مانند جدول 1 ثبت کنید.
به کمک این جدول هم در نوشتن بیزنس پلن و هم دیگر موارد لازم مانند مارکتینگ پلن، نتایج کلیدی در دسترستان است و به راحتی میتوانید تصمیم های مهم را با توجه به همین نتایج بگیرید.
جدول 1 نمونه ای از تجزیه وتحلیل بازار است که میتوانید برای بیزنس خود و بر اساس شرایط خود آن را تهیه کنید.
پس از تجزیه وتحلیل، ممکن است از شروع یک کار انصراف دهید یا برعکس چنان موقعیتی را در آن بیزنس بیابید که دیگران را هم شریک کنید.
حضور دیگران به دو دلیل خواهد بود؛ یا به خاطر سرمایه یا به خاطر امکانات محیطی که دارند و میتوانند در اختیار شما بگذارند. این نکات را جزو استراتژی هایتان برای ورود به یک بازار لحاظ کنید.
تجزیه وتحلیل مشتری
یکی از مهمترین مواردی که در بیزنس پلن باید بررسی کنید، تجزیه وتحلیل مشتری یا به عبارت دیگر، شناسایی مخاطب یا مشتری هدف و ویژگی های آنها است.
به هر فعالیتی که بابت آن پول دریافت میشود، بیزنس گفته میشود و کسی که مبلغی به شما پرداخت میکند، مشتری شما است و پول او مبنای بیزنستان قرار میگیرد
تجزیه وتحلیل کردن مشتری به این معنی است که؛
- چه کسانی، مشتری هدف شما خواهند بود؟
- محدوده جغرافیایی، جنسیت و میانگین سنیشان و سایر متغیرهای مهم جمعیت شناختی را درباره مشتری شناسایی کنید.
بازار هدف گاهی بر اساس محدوده جغرافیایی مشخص میشود و گاهی براساس نوع خریدار. ممکن است خریداران محدوده جغرافیایی مشخصی نداشته باشند و در نقاط مختلفی پخش باشند .
صاحب یک سوپرمارکت در هنگام نوشتن بیزنس پلن به محدوده جغرافیایی اطراف خود فکر میکند، ولی تولیدکننده کالسکه کودک، محصول خود را در بازار کل یک کشور عرضه میکند.
هنگام راه اندازی یک بیزنس هرچقدر محدوده جغرافیایی بازار هدفتان را کوچکتر کنید، به نتیجه بهتری میرسید.
اگر قرار است بیزنس بین المللی داشته باشید، موارد مهم دیگر از جمله ویژگیهای فرهنگی و رفتاری بازار هدف باید مشخص شود.
- این نکات فقط برای موارد بین المللی نیست. حتی در یک بازار گسترده مثل آمریکا، شمال و جنوب و شرق و غرب آن بازاریابی یکسانی ندارند، بازار هدفشان متفاوت است.
- پس از شناسایی بازار هدف، نیازهای آن را شناسایی کنید و بررسی کنید که بازار هدف شما به چه محصولی نیاز دارد.
- بخشی از نیازهای بازار هدف، نیازهای نهفته است. شما برخی از نیازها را میدانید و برخی دیگر را با مطالعه رقبایتان شناسایی میکنید.
خدمات و محصولاتی که رقبایتان عرضه میکنند، نیاز مشخص بازار هدف شما هستند.
اگر با دید هوشمندانه بنگرید متوجه خواهید شد که مشتریان در کنار نیازهای امروز، به چه چیزهای دیگری نیاز دارند.
در این تجزیه وتحلیل میتوانید درباره جزئیات تحقیق کنید و تحقیقات میدانی، آنلاین و پرسشنامه داشته باشید تا بتوانید نیازهای مصرف کنندگان را شناسایی کنید تا وقتی که وارد بازار میشوید، نیازهای دیگری از آنها را برطرف کنید.
هر بیزنسی یک نیاز را برطرف میکند یا راه حلهای رفع نیاز را بهبود میبخشد.
شما هم همانند رقبا برای برطرف کردن نیاز مشتریان، وارد بازار میشوید. نقطه پرش جایی است که شما با شناسایی نیاز بالقوه مصرف کنندگان، محصولات و خدمات جدیدی ارائه دهید یا روشهای جدیدی برای عرضه پیدا کنید.
همیشه تغییر در محصول لازم نیست. خیلی اوقات یک روش عرضه متفاوت همه چیز را تغییر میدهد.مثلا اوبر تحولی در سیستم مسافربری ایجاد نکرده است.
قبلا تاکسی وجود داشته، آنها فقط روش عرضه خدمات را عوض کردنداز فناوری استفاده کردند و رسیدن مسافر به تاکسی را تسهیل کردند.
اگر بیزنس شما نیازی را برطرف نکند یا راه حل بهینه ای برای مشکلی ارائه نکند، باید نگران باشید. این مسئله یکی از مواردی است که باعث میشود شما از انجام آن بیزنس منصرف شوید.
در انتهای بیزنس پلن نیست که به چنین نتیجه ای برسید. شخصی در استانی در کانادا الزاما دهها هزار دلار خرج کرد که تحقیقاتی در صنعت مرغ و تخم مرغ انجام دهد تا کارخانه ای احداث کند.
در نهایت متوجه شد که منطقه اشباع است و از ایجاد بیزنس منصرف شد و جلوی خسارت میلیون دلاری اش را گرفت
نیاز اصولا ایجاد نمیشود. نیاز وجود دارد، ولی خیلی وقتها نهفته است. در اثر کسی به آن توجه نکرده است. نگاه هوشمندانه به این معنا است که ببینیددر فن آوری چه اتفاقاتی میافتد تا همگام با آن یا جلوتر از آن باشید.بررسی کنید طرح و نقشهای که دارید، چقدر با بازار هدفتان همخوانی دارد؟
نتایج حاصل از تحقیقات درباره مشتری را در جدولی مانند جدول 2 بنویسید. این نتایج در موارد مختلفی از قبیل روشهای بازاریابی، بسته بندی محصول، توزیع و … به شما کمک میکند تا صحیح ترین کار را که منجر به رضایت مشتری میشود، انجام دهید.
تجزیه وتحلیل رقبا
در این بخش، نتیجه تحقیق درباره رقبای خود را بنویسید. قبل از راه اندازی بیزنستان، سه مورد زیر را درباره رقبا بدانید؛
- شناسایی رقبا
- شناخت سهم آنها در سطح بازار
- شناسایی فعالیتها و عملکرد رقبا
شناسایی رقبا گاهی بسیار ساده و گاهی بسیار پیچیده است. پیچیده به این معنا که اگر شما در کاری که انجام میدهید، تازه کار هستید و با آن آشنا نیستید، شاید رقبای بسیاری وجود داشته باشد که شما آنها را نشناسید.
فهرستی تهیه کنید و نام رقبایتان را در آن بنویسید. سپس بررسی کنید که؛
- رقبا چه جایگاهی در بازار دارند؟
- چه سهمی از بازار در اختیارشان است؟
- چه خدمات و محصولاتی را عرضه میکنند؟
- چه نوع تبلیغاتی را انجام میدهند؟
با داشتن این اطلاعات، میتوانید به نوعی تجزیه وتحلیل از رقبایتان برسید. تجزیه وتحلیل رقبا هم در بیزنس پلن و مارکتینگ پلن (برنامه بازاریابی که بعدها تهیه می کنید) کمک کننده است و هم ممکن است
شما را از انجام آن بیزنس کلامنصرف کند. مثلاممکن است اندازه رقبا نظر شما را تغییر دهد.
پس از کسب اطلاعات درباره رقبا، ببینید با چه داشته ای میخواهید وارد بازار شوید. گاهی بازاری مانند رستوران داری، به قدری بزرگ است که شما هم میتوانید وارد آن شوید، هرچند باید کلیدهای موفقیت خود را جستوجو و مزیت نسبی خود را شناسایی کنید.
تجزیه وتحلیل رقبا به شما در ترسیم نقشه راه و تصمیم گیری ها کمک میکند.
یا باید با رقبا خیلی متفاوت باشید یا دقیقا آنها باشید ولی روشهای خلاقانه ای را به کارتان بیفزایید.
همانطور که میبینید در جدول 3 به طور فرضی اطلاعات حاصل از تجزیه وتحلیل رقبا ثبت شده است. شما هم جدولی مشابه این جدول را در مورد رقبایتان تشکیل دهید
و مدام اطلاعات آن را بر اساس تغییراتی که رقبا در بیزنس خود ایجاد می کنند، به روزرسانی کنید.
شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی، فرصتها و تهدیدهای خارجی
در این مرحله شما با توجه به نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها، تجزیه وتحلیل مجددی از خودتان و محیط بیزنستان انجام دهید. این بخش دقیقا درباره شما صحبت میکند؛
- در بخش اول، بررسی کنید چه قابلیتها و نقاط قوتی به نسبت رقبا دارید. نقاط قوت خودتان را برای ورود به بازار، بررسی کنید و در این بخش بنویسید.
اگر مزیت نسبی یا نقطه قوتی ندارید، روشهای رقبای خود را شناسایی کنید و در این زمینه روشهای بهتری را انتخاب کنید. بعضی اوقات بازار، یک روش خاص را میپسندد و بهتر است شما نیز به همان روش، خود را عرضه کنید.
- در بخش دوم این تحلیل، نقاط ضعف وضعیت امروز خودتان را فهرست کنید.
- بخش سوم این است که ببینید چه فرصتهایی در بازار وجود دارد که توسط آن میتوانید از نقاط قوتتان استفاده کنید و نقاط ضعفتان را با آن پوشش بدهید.
بخش آخر، تهدیدهای بازار است. چه مسائلی در صنعتی که میخواهید وارد آن شوید، وجود دارد؟ ازجمله تهدیدها این است که فنّ آوری جدیدی به بازار میآید
و این فن آوری جدید در موارد بسیاری کار شما را تحت تأثیر قرار میدهد یا مثلا دستگاه هایی را که الان خریداری میکنید، طی پنج سال آینده کاملا بی مصرف میکند و مجبور میشوید دستگاههای جدید خریداری کنید.
بررسی کنید که با توجه به فرصتهای بازار، چه راه حلهایی برای رفع نقاط ضعفتان دارید. وقتی شما نقاط ضعف و تهدیدها را شناسایی کردید، به دنبال راهی برای رفع آن باشید.
تهدیدها را به فرصت تبدیل کنید و در این بخش، با توجه به تجزیه وتحلیل های مختلف چگونگی انجام این کار را پیدا میکنید.
یکی از نکاتی که من همیشه میگویم این است که واقعیتهای خودتان را در آینه بنگرید، زیرا اگر شما واقعیتها و نقاط ضعف خودتان را نبینید،
در بیش از نود درصد مواقع، آن نقاط ضعف برای شما دردسرهای بزرگ ایجاد میکند، حتی دردسرهایی در این حد که مجبور به در این دست انداز بیفتید، از همینجا در بیزنس پلن، خاتمه بیزنس خود شوید.
به جای اینکه بعدا درباره آن فکر کنید. شما نقاط ضعفتان را میدانید و تهدیدهای بازار هم توسط تحقیق و بررسی و تجزیه وتحلیل ها به دست آمده است.
هم اکنون برای پوشش دادن این نقاط ضعف و تهدیدها و حل کردن مشکلات از همین ابتدا ، راه حل پیدا کنید.
وضعیت کلی اقتصادی حاکم بر کشور و هر آنچه که به اقتصاد محدوده جغرافیای بیزنس شما مرتبط است.مثلا وضعیت نرخ ارز را بررسی کنید.
آیا فاکتورهای اقتصادی، برای شما فرصت هستند یا تهدید؟ قوانین محدوده جغرافیایی بیزنس و مسئله فناوری در بیزنس موردنظرتان، از دیگر موارد مهم در تحقیقات شما برای نوشتن بیزنس پلن است.
میتوانید از فرمهای ارزشیابی برای بررسی نمره وضعیت صنعت در حال حاضر از صد، نود است استفاده کنید و به هر مورد، نمره دهید.
مثال یا وضعیت اقتصادی نمره پنجاه از صد دارد. مجموعه نمره هایی که شما در ارزشیابی هایتان در نظر میگیرید، وضعیت نهایی ارزیابی شما را بیان میکند و تبدیل به معیاری برای تصمیم گیری بعدی میشود.
در شکل 1 نمونه یک ماتریس SWOT را میبینید و همانطور که در شکل نشان داده شده ست، نقاط قوت و نقاط ضعف از عوامل داخلی بیزنس شما محسوب میشوند اما فرصتها و تهدیدها عوامل محیطی هستند که معمولا کنترلی روی آنها ندارید و قادر به تغییر آنها نیستید.
کاری که باید انجام دهید این است که تا جای ممکن از فرصتهای محیطی به بهترین نحو بهره ببرید و با استفاده از نقاط قوت خود بر تهدیدها غلبه کنید.
نوشتن نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها علاوه بر شناخت کامل و منسجمی که به شما میدهد، میتواند مبنای تدوین استراتژیهایتان هم قرار بگیرد.
طرح تولید (محصولات و خدمات)
در این بخش هر نوع محصول یا خدماتی که قرار است در بیزنستان عرضه کنید، با تمام جزئیات بنویسید. باید بدانید میخواهید چه محصولی را عرضه کنید.
برای نمونه در یک دوچرخه فروشی، محصول شما دوچرخه است. سرویسهایتان ممکن است خدمات پس از فروش باشد.
این موارد را تیتروار برای خود بنویسید و درباره هر آنچه به این روند مربوط است، فکر کنید. تحقیق کنید چه کالایی بیشترین مصرف را در بازار دارد، گرچه این موضوع نمیتواند الزاما تضمین کننده داشتن یک بیزنس خوب باشد.
برنامه مدیریتی و سازمانی
این بخش درباره مدیریت و افرادی است که قرار است بیزنس را اداره کنند.
- شمایی از وضعیت این افراد، ارائه کنید.
- مشخصات تمام کسانی که قرار است گرداننده بیزنس شما باشند، در این بخش از بیزنس پلنتان قرار دهید.
- مشخصات فردی، میزان تحصیلات، قابلیتها و تجارب کاری افراد را به صورت مفصل ارائه کنید.
- نقاط قوت و دلیل اینکه چرا هر یک از افراد از نظر شما گزینه مناسبی هستند، بنویسید.
- نوشتن مشخصات افراد به شما کمک میکند که بهتر ببینید که آیا میتوانید از این افراد در بخشهای دیگر بیزنس هم استفاده کنید یا خیر.
- براساس همین نوشته ها و اطلاعات افراد، آنها را در سمت های کاری مختلف به کار بگیرید.
- هنگام نوشتن این بخش، بسیاری از حلقه های گمشده تان را در آن پیدا میکنید و برای بخشهای مختلف کارتان، افراد با قابلیت های مرتبط را پیدا میکنید. البته ممکن است بیزنس شما شامل یک نفر باشد و فقط یک نفر آن را مدیریت کند.
- هر نکته ای که درباره مدیران و تیم کاری میدانید، در این بخش قرار دهید.
- کاربرد دیگر این بخش برای افرادی است که شما نسخه های مختلف بیزنس پلن را برای بررسی در اختیارشان قرار میدهید.
در نسخه ای که برای بانک و سرمایه گذار تهیه میکنید، این بخش امتیاز ویژهای دارد و مشخص میکند آیا این افراد میتوانند سرمایه ای را که سرمایه گذار برای پروژه هزینه میکند، به درستی مدیریت و استفاده کنند یا خیر.
اگر بانکها و سرمایه گذاران فرمتهای خاصی دارند، دقت کنید که این ویژگیها را مطابق فرمت آنها بنویسید. من روی این قضیه تأکید بسیار دارم،
چون خیلی از افرادی که در جذب سرمایه برای بیزنس پلنشان موفق نمیشوند، همین اشتباه ساده را انجام داده اند و فرمتهایی را که آن شرکتها و بانکها و سرمایه گذاران میپذیرند، به درستی رعایت نکرده اند.
در بسیاری از مواقع آن برنامه توسط نرم افزار خوانده میشود، نرم افزار آن را دسته بندی کرده و تجزیه وتحلیل میکند و به افراد تصمیم گیرنده، ارائه میدهد.
در این صورت، رعایت نکردن ساختار مشخص باعث میشود فرصتهای زیادی را به همین سادگی از دست بدهید. رزومه افرادی که قرار است در تیم مدیریت باشند، براساس مصرف مخاطب و قالب بیزنس پلن مدنظرشان، ویرایش کنید.
- تأثیر دیگر این بخش، زمانی است که میخواهید شریک کاری پیدا کنید. یکی از نخستین مسائلی که شریک احتمالی شما بررسی میکند، همین بخش است.
او به رزومه باقی افراد تیم نگاه میکند و این مسئله یکی از دلایل تصمیم گیری درباره مشارکت با شماست. این بخش را بسیار با دقت و درست بنویسید.
مدرک تحصیلی افراد را در اولویت قرار ندهید، بیشتر از اینکه این مطالب را فهرست کنید، به دنبال فهرست کردن نقاط قوت کسانی باشید که با شما کار میکنند.
ممکن است سواد کسی که به صورت تجربی کار را یاد گرفته، بیشتر از کسی باشد که مدرک آن را دارد. پس، معیار خوبی برای مقایسه نیست.
به جای تمرکز بر مدارک دانشگاهی، بر روی قابلیتهای کاری افراد تمرکز کنید. تجربه است که سواد محسوب میشود.
سواد نظری خوب است اما تجربه مهمتر است. باید ثابت کنید افرادی که برای مدیریت بیزنس در نظر گرفته اید، میتوانند بیزنس پلن شما را اجرا کنند.
در این مرحله هم برای انسجام بیشتر جدولی تشکیل دهید و مشخصات کلیه افرادی را که قرار است در بیزنستان کار کنند یا وظیفه ای به عهده بگیرند، بنویسید.
جدول زیر به صورت فرضی و به عنوان مثال آورده شده است که میتوانید از آن ایده بگیرید و مطابق با ویژگیهای بیزنس خود، آن را تشکیل بدهید تا وضعیت شرکت از نظر نیروی انسانی و توانمندیهایشان هم برای خودتان و هم کسانی که بیزنس پلن را میخوانند، واضح و مشخص باشد.
منابع تأمین نیروی انسانی
قسمت بعدی که باید درباره آن فکر کنید، ساختن تیم است. تیمی که قرار است کار را با هم پیش ببرند. اعضای این تیم میتوانند کارمندان، شرکا یا مدیران و متخصصان باشند.
فهرستی از افرادی که در مسیر راه اندازی بیزنس نیاز دارید، تهیه کنید. این فهرست شامل افرادی است که در بیزنس شما تعیین کننده خواهند بود. به این نکته فکر کنید که چگونه میتوانید این نیروی انسانی را تأمین کنید.
این سرفصل در حقیقت زیرمجموعه بخش مدیریت است. ذیل این سرفصل درباره دپارتمانهای مختلفی که میخواهید برای شرکت تان طی سالهای آینده داشته باشید، صحبت میکنید.
مهم نیست که از همان اول این دپارتمانها را داشته باشید یا نه. میتوانید در برنامه سه یا پنج یا ده ساله تان در نظر بگیرید چه دپارتمانهایی نیاز دارید.
ممکن است در بیزنس پلنی که مینویسید، همه دپارتمانهایی را که یک شرکت بزرگ دارد، در یک دپارتمان داشته باشید.
به صورت واقعگرایانه تعیین کنید که در طول زمانی که در نظر دارید، چه دپارتمانهایی نیاز دارید و میتوانید تأسیس کنید.
بخشهای مختلف بازاریابی و بیزنس، توسعه، روابط عمومی و بخشهای دیگر را ممکن است در یک دپارتمان کلی ارتباطات یا بخش بازاریابی در نظر بگیرید و این بخش تمام آن موارد را پوشش دهد.
تمام این موارد را هم در بخش منابع نیروی انسانی توصیف کنید و مشخص کنید که در هر بخش به چه افرادی برای همکاری نیاز دارید. سرفصلهای مشخصات افراد را فهرست کنید،
چه کسی را باید به همکاری دعوت کنید. تنها میدانید به این عناوین چون هنوز نمیدانید دقیقا نیاز دارید. اگر هم فرد خاصی را در نظر دارید، اسم او را با عنوان دپارتمان مربوطه بنویسید.
در این بخش کسانی را که قرار است مدیریت کنند تعریف کنید؛ نخست افرادی را که در نظر دارید و در درجه دوم کسانی را که نمیشناسید، اما به آنها نیاز دارید.
بعد از آن، در دپارتمانهایی که تعریف کرده اید، شروع به نوشتن این موضوع کنید که چه کسی را باید در کجا قرار دهید و به چه سرفصلهایی نیاز دارید.
اگر افراد مشخص بودند، با رزومه در این بخش گذارید و اگر نه، فقط سرفصلهایی را که نیاز دارید قرار دهید.
بعد از آن، سرفصل دیگری را مشخص کنید و در آن بگویید این افراد را چگونه میخواهید تأمین کنید. برای نمونه اگر میخواهید چاپخانه راه بیندازید،
برای ماشینهایتان نیاز به کارگران فنی دارید که بتوانند امور نگهداری و مهندسی ماشینتان را انجام دهند. ممکن است آنقدر کار زیاد باشد که لازم باشد افرادی را به صورت مستقر در آنجا داشته باشید.
اگر افراد مستقر باشند، کار خودتان را سختتر و پیچیده تر میکنید؛ یعنی باید بنویسید که این نیروها را از کجا تأمین کنید و تأمین نیرو جزو برنامه شما شود.
ممکن است برای این کار وبسایتهای مخصوص یا آژانس های کاریابی مخصوص وجود داشته باشد. باید بررسی کنید که آیا آژانسهای عمومی میتوانند کار شما را انجام دهند
یا باید در یک اتحادیه یا مجله ای که در این زمینه کار میکند به دنبال نیرو بگردید. هر نوع منبعی را که میتواند تأمین کننده نیروهایتان باشد، ذیل این سرفصل جزو استراتژیتان بیاورید.
برنامه بازاریابی و فروش
هم اکنون برای طراحی مارکتینگ پلن آماده شده اید، چون به بسیاری از اطلاعات موردنیاز دست یافته اید.
استراتژیهایی را که در بازاریابی قرار است پیاده کنید و هر آنچه مربوط به فروش و بازاریابی محصول بیزنس شما است، در این بخش از بیزنس پلنتان توضیح دهید.
کل مارکتینگ پلن بیزنستان میتواند در بیزنس پلن به صورت مفصل بیان شود یا کلیات آن نوشته شود ولی جزئیات آن در سندی جداگانه با عنوان مارکتینگ پلن بیان شود.
این مسئله به سیاستهای شما بستگی دارد؛ اما با توجه به اینکه برنامه کاری باید همه چیز را در بر بگیرد، من ترجیح میدهم که هرچه در مارکتینگ پلن هست و بعدها هم به روزرسانی میشود، در این بخش از بیزنس پلن نوشته شود. چون بیزنس پلن،کتاب راهنمای بیزنس شماست.
در این مرحله با توجه به نوع محصول، رفتار رقبا و نیازهای بازار هدف، شروع به نوشتن مارکتینگ پلن کنید.
پاسخ دقیق سؤالات زیر به شما در نوشتن کمک میکند.
چگونه میخواهید محصول خود را به بازار عرضه کنید؟
- آیا میخواهید خودتان توزیع کنید یا با توزیع کنندگان کار کنید؟
- آیا میخواهید عمده فروش باشید یا خرده فروش؟
- واردکننده اید یا تولیدکننده؟
- آیا قرار است محصولاتتان را به شرکتها بفروشید یا به افراد و مصرف کننده نهایی؟
- آیا نیاز است بازاریابی چهره به چهره انجام دهید یا فروش آنلاین یا تلفنی داشته باشید؟
- آیا میخواهید از ابزارهایی مانند افیلیت مارکتینگ استفاده کنید یا فروش مستقیم انجام دهید؟
- چگونه میخواهید محصول خود را به بازار هدف معرفی کنید؟
- چگونه میخواهید با رقبا در بازاریابی و فروش محصول رقابت کنید؟
استراتژیهای فروش و بازاریابی محصول خود را تعریف کنید. مشخص کنید که از کدام روشهای بازاریابی باید استفاده کنید تا فروشتان را پشتیبانی کنید؛
مثلا روشهای مختلفی برای فروش در فروشگاه، فروش آنلاین و فروش از طریق بازاریاب ها تعریف کنید.
پس از تعیین استراتژی کلی، وارد جزئیات شوید. هر آنچه به ذهنتان می آید، مکتوب کنیدتا بتوانید به تفصیل بگویید که میخواهید چه کاری انجام دهید
مثلا اگر در بالا از فروش مستقیم در فروشگاه صحبت کردید، در این قسمت روشهای بازاریابی و فروش را شرح دهید.
تبلیغات جزئی از ابزارهای بازاریابی است. مشخص کنید که چه روشهای تبلیغاتی را باید به کار ببندید که به انواع روشهای فروش شما کمک کند.
این روشها را با جزئیات بنویسید. مسئله مهم دیگر در بخش مارکتینگ پلن از بیزنس پلن، روش قیمت گذاری محصولاتتان ست.
با توجه به وضعیت رقبا و تجزیه وتحلیل های بازار، استراتژی قیمت گذاری محصولات خود و مبنای آن را برای خود مشخص و مکتوب کنید.
نیازی نیست حتما قیمتها را اعلام کنید. به عنوان مثال میتوانید بنویسید مثلا استراتژی قیمت گذاریتان، هزینه تمام شده محصولات به اضافه حاشیه سود 25 درصدی است
زمانی که بیزنس پلن را برای بانکها و سرمایه گذاران میفرستید، لازم نیست روش قیمت گذاری را با جزئیات توضیح دهید. اما زمانی که میخواهید گروه مدیریتی جذب کنید، این بخش را در بیزنس پلن خود، ذکر کنید.
ممکن است بخش تولید و خدمات در برنامه کاری شما چندین صفحه باشد یا در دو صفحه هم جمع شود. بسته به نوع و اندازه بیزنس، این بخش تکمیل میشود.
باز هم تأکید میکنم که بسته به مخاطب بیزنس پلن، ممکن است نیازی نباشد که تمام این برای بانکها جزئیات خیلی مهم جزئیات را بیان کنید و خلاصه این بخش، کافی باشد.
مثلا برای بانکها جزئیات خیلی مهم یست، ولی اگر بخواهید یک نیرو برای بخش بازاریابیتان استخدام کنید به تمام این موارد به تفصیل نیاز دارید،
چون نیروی بازاریابی باید بداند جایگاهش در این بخش کجاست و آیا میتواند این کار را به همان شکل که شما میخواهید، انجام دهد یا خیر.
ویرایشهایی که در بخش بازاریابی و فروش انجام میدهید، از مرحله بعد از استراتژی فروش شروع میشود؛ یعنی استراتژی فروش و بازاریابی را نوشته اید، بعد از آن شروع به اصلاح میکنید که باشد یا نباشد و اگر هست کوتاه باشد یا مفصل.
امروزه نمیتوان بخش استراتژی بیزنس آنلاین را نداشت. تمام کسانی هم که قبلااین بخش را در بیزنس پلنشان نداشته اند،
باید آن را اصلاح کنند و این بخش را به آن اضافه کنند در این بخش، استراتژیهایی که میخواهید در دنیای آنلاین امروز پیاده کنید، بیان میشوند.
مبحث استراتژی بیزنس آنلاین را زیرمجموعه مارکتینگ پلن و یا در برخی موارد، به عنوان یک سرفصل اصلی در بیزنس پلن دارید.
اگر قرار است بخش مهمی از بیزنستان آنلاین باشد، آن را به عنوان سرفصل اصلی داشته باشید.
مبحث استراتژی بیزنس آنلاین شامل دو بخش است؛ یکی حضور و دیگری بازاریابی. شایدشما بیزنس آنلاین نداشته باشید، اما استراتژی بیزنس آنلاین داشته باشید؛ یعنی باید بدانید چگونه میخواهید حضور آنلاین خود را تعریف و تضمین کنیدمثلا:
- آیا قرار است وبسایت یا شبکه اجتماعی داشته باشید؟
- آیا قرار است اپلیکیشن داشته باشید؟
- آیا قرار است فروش آنلاین هم داشته باشید؟
- آیا قرار است در همه شبکه های اجتماعی حضور داشته باشید یا در برخی از آنها؟
- انتخاب شما کدام موارد است؟
- بر روی کدام موارد میخواهید بیشتر تمرکز کنید؟
در مبحث استراتژی بیزنس آنلاین، تمام جزئیات اینکه در چه شبکه های اجتماعی خواهید بود، آیا قرار است وبسایت شما فروش داشته باشد یا نه، اگر ندارد، چه امکاناتی قرار است داشته باشد
و چه استفادهای از آن میکنید، طراحی سایت شما قرار است مانند یک کاتالوگ ساده باشد یا به شبکه اجتماعی شما متصل باشد و هر آنچه در این موارد به ذهنتان میآید، توضیح میدهید.
برای مشخص شدن پاسخ این موارد و توضیح آنها، باید تحقیق کنید، شرایط خود را بسنجید، بیزنسهای مشابه را که میتوانند به برنامه ریزی شما کمک کند، پیدا کنید و از آنها الگو بگیرید.
نکته مهم دیگر در مارکتینگ پلن بیزس خود که باید به آن اشاره کنید، این است که چطور میخواهید بیزنستان را تبدیل به برند کنید. تعیین کنید که چه برنامه های بازاریابی برای توسعه بیزنس خود دارید.
همیشه یادتان باشد که توسعه بیزنستان به بازاریابی مربوط است و این دو به هم متصل اند. ابزار اصلی توسعه بیزنس پلن، بازاریابی است.
جزئیات برنامه عملیاتی
در مرحله بعد شما وارد مبحث برنامه اجرایی و عملیاتی میشوید که شامل زمانبندی اجرای کار و چگونگی به اجرا گذاشتن بیزنس پلن است.
1.در برنامه عملیاتی تعریف کنید که بیزنس خود را در چه اندازه ای برای راه اندازی اولیه بیزنس، و طی چه بازه زمانی شروع کنید.
مثلا شش ماه زمان در نظر گرفته اید. برای بخش ورود به بازار، شش ماه دیگر زمان تعیین کرده اید.
2.بررسی کنید که آیا تقویم سال مالیتان با تقویم رایج در کشورتان هماهنگ است یا به هر دلیلی میخواهید سال مالیتان متفاوت باشد.
گاهی اوقات، بیزنس پلن برای یک دوره سه ساله و گاهی برای یک دوره پنج ساله تنظیم میشود و برنامه مالی هم در همان دوره های سه ساله و پنج ساله تعریف میشود.
گاهی هم برنامه عملیاتی در دوره های کوتاه مدت یک ساله در نظر گرفته میشود.
3.روش تولید محصولات و خدمات خود را تعیین کنید.
- محصولی را که میخواهید عرضه کنید، چگونه تهیه میکنید؟
- تأمین کنندگانتان چه کسانی هستند؟
- مواد اولیه را خودتان تأمین میکنید یا تأمین کننده ها؟
- امور پشتیبانی را چگونه هماهنگ میکنید؟
- وظایف تک تک کارمندان چیست؟
- به چه دستگاههایی نیاز دارید؟
- آنها را از کجا و چگونه تهیه میکنید؟
- چه زمانی قرار است دستگاهها نصب شوند؟
- کنترل کیفیت به چه شکل است؟
- چطور میتوانید رضایت مشتریان را به دست بیاورید
و چطور میتوانید از میزان رضایت آنها مطلع شوید؟
پاسخ همه این موارد، بخشی از برنامه اجرایی شما را تشکیل میدهد.
4.به کسانی که در روند تولید و عرضه محصول، از تأمین مواد اولیه تا رسیدن به دست مشتری نقش دارند، نقشه ای کلیدی گفته میشود. نقشه ای کلیدی را تعریف کنید و خصوصیات هر کدام را در برنامه عملیاتی مشخص کنید.
برای خود، فهرستی از صلاحیت های موردنیاز از تأمین کنندگان موردنیاز خود تعریف کنید. سپس، تحقیق کنید و تأمین کنندگان مناسب را براساس آنچه تعریف کرده اید،
بیابید و در نهایت، مشخص کنید که موارد موردنیاز خود را از کدام تأمین کنندگان، قرار است تهیه کنیدمثلا تعیین میکنید که گوشت رستوران شما قرار است از کجا تأمین شود.
دقیقا مینویسید که میخواهید از چه کسانی مواد اولیه تأمین کنید و چه کسانی به شما خدمات ارائه دهند. مفهوم برنامه عملیاتی همین است.
5.یک برنامه زمانی تعیین کنید و زمان دقیق تمام کارهای ذکرشده در برنامه عملیاتی را بنویسید.
برخی کارها مربوط به جریان راه اندازی بیزنس است و برخی دیگر، پس از آن انجام میشود .زمانبندی دقیق و نحوه اجرای تمام موارد را مشخص کنید؛
مثلا دستگاههای آشپزخانه را از فلان شرکت خریداری میکنید و هفته آینده تحویل میدهند و در آشپزخانه نصب میکنند.
بعد شرکت ”الف“،هودهای آشپزخانه را نصب میکند. شرکت دیگر یخچالها در روز مشخص نصب میکند. روز افتتاحیه را مشخص میکنید.مثلا تا دو روز قبل از روز افتتاحیه باید گوشتها رسیده باشند.
شرکت ”ب“ باید این گوشتها را تحویل دهد. برای اینکه مطمئن شوید گوشتها در تاریخ مشخصی میرسند، باید با آقای ”ت“ تماس بگیرید و به همین ترتیب، همه موارد را با رعایت زمانبندی، مشخص میکنید.
برنامه عملیاتی را انعطاف پذیر تعریف کنید.
مثلا اگر در برنامه عملیاتی مشخص کرده اید که دو روز مانده به مراسم افتتاحیه، گوشتها باید ساعت 10 صبح برسند، از قبل خودتان را برای اینکه گوشتها سر ساعت نرسند، آماده کنید.
انعطاف پذیر باشید و بدانید از کجا باید کار را دنبال کنید تا متوجه شوید کجای کار مشکل دارد. باید بدانید چطور میخواهید آن مشکل را حل کنید و برایش برنامه پشتیبان داشته باشید.
مثلاممکن است از شش ماه قبل، برنامه ریزیهایتان را انجام داده باشید؛ اما دو هفته مانده به تحویل کالا، شرکت یخچال سازی ورشکست شده و از این بیزنس خارج شود.
اگر از قبل خودتان را برای این ماجرا آماده کرده باشید و برنامه پشتیبان داشته باشید، هر اتفاقی بیفتد از پس آن برمیآیید.
به یک تأمین کننده وابسته نباشید و تأمین کننده های متعددی برای خودتان در نظر بگیرید.
مدیریت ریسک
یکی از موارد مهمی که در بیزنس پلن باید لحاظ کنید، موضوع ریسکهای بیزنس است و در بیزنسهای بزرگ اهمیت بیشتری دارند.
1.در بخش تحقیقات و تجزیه وتحلیل بازار، اطلاعات بسیاری را جمع آوری کرده اید. از مجموعه اطلاعات جمع آوری شده، هر آنچه تحت عنوان ریسک به نظرتان میرسد، ذیل این سرفصل بیاورید.
بعد از فهرست کردن ریسکها، تجزیه وتحلیل کنید که هرکدام از آنها در صورت وقوع، چه تبعات و نتایجی میتوانند داشته باشند.
فهرستی از عوامل متغیر و مشکلات احتمالی داشته باشید. این مسائل را در بخش ریسک برنامه یا عوامل پیشبینی نشده در نظر بگیرید.
2.موانع احتمالی در بیزنس خود را بنویسید و پیش بینی های لازم را انجام دهید. در بیزنس پلنتان و زیرمجموعه بخش ریسک یا در یک بخش مستقل، سرفصلی تحت عنوان موانع اضافه کنید.
ممکن است بسیاری از این موانع، تنها در حد پیش بینی باشند و در دنیای واقعی اتفاق نیفتند؛ اما فهرستی از آنها داشته باشید که اگر به آنها برخوردید، پیش بینی هایی کرده باشید و نقشه ها و برنامه های حل موانع داشته باشید.
گاهی در عمل پیش می آید که ذهنتان می ایستد و نمیدانید یک مسئله را چطور حل کنید، اما وقتی به بیزنس پلنتان مراجعه میکنید، متوجه میشوید که قبلا برای این بخش، فکرهایی داشته اید.
ریسک انجام کار در بیزنسهایی که محصول نهایی به صورت تضمینی به یک مشتری مانند دولت فروخته میشود، با توجه به همکاری با سیستم دولتی بیشتر است.
مثلا در یک نیروگاه برق، دولت برق تولیدی شما را برای 10 سال خریداری میکند. برعکس تصور همگانی، این نوع بیزنس بسیار خطرناک است،
چون به یک مشتری مشخص وابسته است و اگر این مشتری به هر دلیل، سراغ خرید کردن از فرد دیگری برود، شما سرنگون میشوید.
اگر مشتری های تضمینی دارید یا روی مشتری کنترلی ندارید، در بیزنس پلن، ریسک و انعطاف پذیری خود را بسیار دقیقتر تعریف کنید.
خودتان را برای فهرست بلندبالایی از موانعی که ممکن است ایجاد شود، آماده کنید. با تغییر دولتها، سیاستها تغییر میکند یا اقتصاد به هر دلیلی بهتر یا بدتر میشود و دولت مجبور میشود نظرش را تغییر دهد.
برنامه تأمین منابع مالی بیزنس
مسائل مالی، مهمترین بخش بیزنس پلن است و در انتهای بیزنس پلن نوشته میشود. همه آنچه در بیزنس پلن است، به یک طرف و مسائل مالی که باید بسیار درست و معقول و اصولی نوشته شده باشد، یک طرف.
نظم و اندیشه مالی، رکن اصلی بیزنس پلن است و اگر به این بخش فکر نکرده باشید، نمیتوانید کار را پیش ببرید.
سرمایه گذاران براساس آمار و ارقام و بررسیهای واقعی، قابلیت بیزنس را بررسی میکنند و مسئله اصلی برای آنها، میزان هزینه ها و درآمدها است.
پس نمیتوانید مخارج و درآمدها را گذری بنویسید. باید فکر کنید تأمین سرمایه و بازگشت سرمایه بیزنس شما به چه شکلی خواهد بود.
مهمترین فاکتورهای مالی در یک بیزنس پلن، به ترتیب اولویت، موارد زیر است:
- تعیین سرمایه
- هزینه ها
- درآمدها
پس، به مسائل زیر فکر کنید و پاسخ آنها را بنویسید؛
- چقدر سرمایه و پول دارید؟
- راه اندازی بیزنس موردنظرتان چقدر سرمایه لازم دارد؟
- از چه روشهایی میخواهید سرمایه تأمین کنید؟
- آیا بخشی از سرمایه را قرار است خودتان تأمین کنید یا کل آن را؟
اگر قرار است خودتان تأمین کننده باشید، چگونه آن را تأمین میکنید؟ میخواهید از حسابهای پس انداز، استفاده کنید یا قرض کنید یا از فروش دارایی است یاراه های دیگری برای تأمین آن دارید؟
مثلا تعریف میکنید که 50 درصد سرمایه را خودتان دارید و30 درصد را میخواهید وام بگیرید و بقیه را از منابع دیگر تأمین کنید.
بخشی تحت عنوان تأمین مالی در بیزنس پلن و زیر مجموعه بخش مالی در نظر بگیرید و روش ها و حجم تأمین مالی سرمایه موردنیاز بیزنس خود را مشخص کنید.
- نقدینگی بیزنستان چقدر است؟
- هزینه سالانه بیزنستان چقدر است؟
- درآمد عملیاتی بیزنستان چقدر است؟
- میزان درآمد و سودتان چقدر است؟
- از چه امکاناتی میتوانید برای ایجاد درآمد اضافی و غیرعملیاتی، استفاده کنید.
مثلا از فضای در اختیارتان، برای تبلیغات و درآمد بیشتر استفاده کنید. درآمد ضافی میتواند یک سرفصل در بخش مالی بیزنس پلن شما باشد.
برنامه زمانی هزینه ها و درآمدها چگونه است؟ این مورد را هرچقدر در بازه های زمانی کوتاهتر و دقیقتر تعریف کنید، بهتر است.
اگر نمیتوانید برنامه ماهانه مشخص کنید، برنامه مالی را برای بازه زمانی یک سال، دو سال، سه سال و تا پنج سال مشخص کنید تا شمایی از آینده بیزنس داشته باشید.
دست کم برای سال اول، تخمین بزنید که وضعیت بیزنستان چگونه خواهد بود و چطور میتوانید براساس داستان بیزنس که برای خودتان نوشته اید، با سرمایه موجود کار کنید و در انتهای سال اول به چه نقطه ای خواهید رسید.
ساختار بیزنس پلن بر اساس همین مباحثی است که درباره آن صحبت شد. در نهایت عملا تمام بیزنس پلنها سرفصلهای مشخصی دارند، فقط یکی ممکن است یک سرفصل را با جزئیات بیشتر بررسی کرده باشد و تحقیقات بیشتری انجام داده باشد.
حجم و تحلیل های بیزنس پلنها با یکدیگر متفاوت است. هرچقدر عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار بر بیزنس شما بیشتر باشد، بیزنس پلن مفصل تری خواهید داشت. یکی از دلایل نوشتن داستان بیزنس در ابتدای کار همین است که بدانید درگیر چه مسائلی هستید.
بیزنس پلن را برای این مینویسید که به صورت خیلی واضح، نقشه راه خودتان را بدانید و نیازهایتان را بشناسید.
استراتژی خروج
این بخش، مختص بیزنس پلن هوشمندانه است و ممکن است هر بیزنس پلنی این بخش را نداشته باشد. مشخص کنید که استراتژی خروجتان از بیزنستان چیست.
این مسئله برای مخاطبان بیزنس پلن، جالب و تعیین کننده است که بدانند چقدر آینده نگر هستید
- سیاست شما میتواند ابتدا راه اندازی و سپس، فروش بیزنس باشد. در این صورت بررسی کنید که چطور میخواهید بیزنستان را بفروشید.
- ممکن است بخواهید در آینده، بیزنستان را با بیزنس های دیگر و رقبایتان ادغام کنید.
- ممکن است بیزنستان را برای ادامه بعد از بازنشستگی، در اختیار افراد دیگری بگذارید.
البته هر بیزنسی را نباید فروخت. به همین دلیل در استراتژی خروج، هم ادغام کردن را که موجب رشد بیزنس میشود، در نظر بگیرید و هم در اختیار دیگران گذاشتن برای ادامه راه بیزنس.
این استراتژی، ارزش افزوده زیادی را برای بیزنس ایجاد میکند.
برنامه استراتژی
استراتژی بخشی از بیزنس پلن و جزئی از آن است، اما میتواند به عنوان یک برنامه مستقل نوشته شود. ممکن است جدا از بیزنس پلن، یک برنامه استراتژی برای بیزنس خود بنویسید، ولی چنین برنامه ای هم از درون بیزنس پلن بیرون میآید.
در ساختاری که ما به بیزنس پلن نگاه میکنیم، این بخش را در بیزنس پلن می گنجانیم. شما نمیتوانید بیزنس پلن کاملی نداشته باشید ولی یک برنامه استراتژی تنظیم کنید.
در برنامه استراتژی، استراتژی بخشهای مختلف بیزنس پلن را طبق نقشه راهی که تهیه کرده اید، بیان کنید.
برنامه استراتژی برای بیزنسی که در جریان است، واقعگرایانه تر از برنامه ای است که برای بیزنسی که هنوز شکل نگرفته است، تهیه میشود. چون مبتنی بر واقعیات بیزنس است، نه حدس و گمان و تحقیق.
ضمیمه بیزنس پلن
بخش پایانی برخی از بیزنس پلن ها، ضمیمه است که در آن، جزئیات بیشتر برخی موضوعات مطرح میشود. مثلا در بخش مدیریت و سازماندهی، اشاره میکنید که رزومه اعضای تیم مدیریت در ضمیمه شماره 1 است
یا توضیحات تکمیلی مربوط به برنامه عملیاتی را در بخش ضمیمه قرار دهید تا متن اصلی خیلی طولانی نشود و مخاطب بتواند به اطلاعات بیشتر دسترسی داشته باشد.
اگر نسخه های دیگری به جز بیزنس پلن اصلی مینویسید، بخش ضمیمه بسیار کاربردی برای نسخه مناسب بانک، بسیاری از اطلاعاتی را که در نسخه اصلی است، خارج است.
جلد بیزنس پلن
بیزنس پلن، یک برنامه کامل دارد و یک کاور کاور روی بیزنس پلنتان قرار میگیرد و روی آن نام شرکت و لوگو قرار میگیرد.
تاریخ آماده سازی و سرفصلها نیز در کاور قید میشود. کاور بیزنس پلن باید همیشه به روزرسانی شود و تاریخ و سرفصلها هم به روز شود.
نام و مشخصات نویسنده بیزنس پلن را در کاور بنویسید. اول کاور قرار میگیرد، بعد فهرست و بعد از آن، داستان بیزنس و در نهایت، کل برنامه کاری قرار میگیرد.
پیشنهاد می کنیم این مطالب رو هم ببینید::
- بیزینس پلن هوشمندانه بیزینس پلن هوشمندانه به طور کلی، بیزنس پلن مجموعه ای...
- چگونه یک بیزنس پلن بنویـسـیـد چگونه یک بیزنس پلن بنویـسـیـد پیش از اینکه بخواهید بیزنس...
- بازاریابی هوشمندانه (بخش اول) دو نسخه مهم بازاریابی هوشمندانه مارکتینگ پلن بخشی از بیزنس...
- انتخاب نام و دامنه اینترنتی برند الف) انتخاب نام برند برای انتخاب نام برند، نکاتی را...
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.