زبان بدن
سالهای پايانی قرن بيستم شاهد ظهور نوع جديدی از دانشمندان اجتماعی يعنی متخصصين رفتارهای غير کالمی بود . همانگونه که برخی افراد از تماشای پرندگان و مشاهده رفتار آنها لذت می برند ، اين دانشمندان افراد را در فعاليتهای اجتماعی،کنار دريا، تماشای تلويزيون، اداره، يا هر جايی زير نظر داشته و از تماشای نشانه
های غير کلامی افراد لذت می برند..
يک متخصص رفتارهای غير کلامی مثل يک دانشجوی علوم رفتاری است که می خواهد درباره اعمال همنوعان خود و سرانجام رفتارهای خود و چگونگی بهبود رابطه اش با ديگران چيزهايی بياموزد .
شگفت انگيز است که در طی ميليون ها سال زندگی بشر جنبه های غير کلامی ارتباطات او فقط از دهه 1706 ميالدی به طور جدی مورد مطالعه قرار گرفته و عامه مردم از وجود آنها زمانی آگاه شدند که جوليوس فست (Fast Julius ) کتابی درباره زبان بدن منتشر کرد .
اين کتاب خالصه ای از کارهايی بود که دانشمندان رفتارگرا تا آن زمان درباره ارتباط های غير کلامی انجام داده بودند ، و حتی امروزه بيشتر افراد از وجود زبان بدن و اهميت آن در زندگی خود بی خبرند .
چارلی چاپلين و بسياری از بازيگران ديگر فيلم های صامت پيشتازان مهارتهای ارتباط غير کلامی بودند ، اين مهارتها تنها وسيله ارتباط بر روی صحنه بود . هر بازيگر بر اساس توانايی استفاده موثر از زبان بدن و اطوارها به بازيگر خوب يا بد تقسيم می شد .
زمانی که فيلم های ناطق متداول شد و در نتيجه جنبه های غيرکلامی رفتار اهميت خود را از دست داد بسياری از بازيگران فيلم های صامت به فراموشی سپرده شدند و کسانی که مهارتهای کلامی خوبی داشتند پا به عرصه ظهور نهادند. .
تا آنجا که به مطالعه علمی زبان مربوط می شود شايد بتوان گفت که مهمترين کار انجام شده قبل از قرن بيستم کتاب بيان احساسات در انسان و حيوان اثر چارلز داروين در سال 1373 بود . اين آغاز مطالعات حالت های چهره و زبان بدن بود . از آن زمان تا کنون محققين تقريباً يک ميليون نشانه های غير کالمی را مشاهده و ثبت کرده اند .
آلبرت محرابيان متوجه شد که از ميزان تاثير کلی يک پيام،هفت درصد کلامی (فقط کلمات) سی و هشت درصد آوايی (از جمله تُن صدا ) و پنجاه و پنج درصد آن غير کلامی است .پروفسور بيرد ويسل (Birdwhistle ) نيز تخمين زد که تقريباً به همين اندازه از ارتباط های غير کلامی بين انسان ها مبادله می شود .
او برآورد کرد که يک انسان به طور متوسط روزانه حدود ده دقيقه صحبت می کند و يک جمله معمولی حدود 1/3 ثانيه زمان می برد. او نيز مانند محرابيان دريافت که بخش کلامی يک گفتگوی چهره به چهره کمتر از سی و پنج درصد و بخش غير کلامی آن بيش از شصت و پنج درصد است .
بيشتر محققين توافق نظر دارند که کانال کلامی اساساً برای انتقال اطلاعات به کار می رود ، در حاليكه کانال غير کلامی برای تبادل نگرش های بين فردی ، و در برخی موارد به عنوان جايگزينی برای پيام های کلامی استفاده می شود .
صرف نظر از فرهنگ ، کلمات و حرکات با چنان هماهنگی اتفاق می افتند که يک فرد با تجربه و آموزش ديده می تواند با گوش دادن به صدای يک نفر بگويد که او چه حرکاتی را انجام می دهد به همين گونه ، بيردويسل قادر بود با نگاه کردن به حرکات يک شخص در حال صحبت بگويد او به چه زبانی صحبت می کند .
بسياری از مردم به سختی می پذيرند که ما از نظر زيست شناختی هنوز يک حيوان هستيم . ما نيز چون گونه های ديگر حيوانات تحت تاثير قوانين زيست شناختی هستيم که کنش ها ، واکنش ها و زبان بدن ما را کنترل می کنند .
موضوع جالب اين است که انسان بندرت از اين واقعيت آگاه است که داستانی را به زبان می آورد وحرکات ، اداها و اطوارهای او داستان ديگری را بيان می کنند .
از نظر فنی هنگامی که ما شخصی را ادراك گر يا دارای بصيرت می ناميم که توانايی او را در خواندن و تشخيص نشانه های غير کلامی و مقايسه آنها با نشانه های کلامی باور داريم. به عبارت ديگر هنگامی که می گوييم من حدس می زنم يا احساس می کنم که فالن شخص دروغ می گويد ، در واقع منظورمان اين است که زبان گفتاری او با زبان بدن همخوانی ندارد .
اين همان چيزی است که گويندگان از آن به عنوان آگاهی شنونده ياد می کنند . به عنوان مثال اگر شنوندگان در حالی بر روی صندلی های خود نشسته باشند که چانه هايشان پايين و دستهايشان بر روی سينه هايشان باشد يک گوينده باهوش بايد احساس کند که سخنان او مورد استقبال مخاطبانش نبوده است .
او بايد بداند که بايد از روش ديگری برای جلب توجه مخاطبان استفاده کند . در حالی که يک سخنران نه چندان هوشمند صرف نظر از واکنش مخاطبان به صحبت های خود ادامه می دهد.
خانمها معمولا تيزبين تر از آقايان هستند و اين حقيقت باعث شده است که زنان دارای قدرتی باشند که به آن شهود زنانگی می گويند . زنان يک توانايی ذاتی برای گرفتن و تفسير علائم غير کلامی و همچنين چشمان تيزبين برای ديدن نكته های ريز دارند .
به همين دليل است که شوهران کمی می توانند به زنان خود دروغ بگويند و از معرکه جان سالم بدر برند و بر عكس بيشتر زنان قادرند شوهر خود را گول بزنند بدون اينكه شوهر متوجه شود .اين قدرت شهودی زنانه بويژه در زنانی که کودکانی را به دنيا آورده اند مشهود است .
اين مادران در چند سال اول زندگی کودك خود صرفاً از کانال غير کلامی برای ارتباط با او استفاده می کنند و شايد به همين دليل است که زنان غالباً در مذاکرات تيزبين تر از مردان هستند .
علائم ذاتی ، موروثی ، آموخته ، و فرهنگی
تحقيق ها و بحث های زيادی بر سر اين موضوع شده است که آيا علامت های غير کلامی ذاتی ، موروثی ، آموختنی يا اکتسابی هستند .
شواهد لازم از مشاهده افرادنابينا و يا ناشنوايی که قادر نبودند از کانالهای ديداری يا شنيداری نشانه های غيرکلامی را ياد بگيرند ، از مشاهده رفتاری افراد با فرهنگ های مختلف در سراسر جهان و همچنين از مطالعه نزديک ترين گونه جانوری به انسان يعنی ميمونها جمع آوری گرديد .
نتايج اين تحقيق نشان می دهد که برخی حرکات در هر مقوله ای جای می گيرند . به عنوان مثال کودکان پستانداران با توانايی مكيدن به دنيا می آيند ، که نشان می دهد اين توانايی ذاتی يا موروثی است. دانشمند آلمانی ايبل – ايبسفلدت دريافت که خنديدن کودکانی که نابينا و ناشنوا بدنيا می آيند مستقل از يادگيری با تقليد است ، که به اين معنی است که اين حرکات نيز بايد ذاتی باشند .
اِکمن (Ekman )فرايسن (friesen) سورنسون (Sorenson)برخی نظرات داروين درباره حرکات ذاتی را با مطالعه حالتهای چهره افراد زيادی از فرهنگ های مختلف مورد بررسی قرار دارند . آنها متوجه شدند که هر فرهنگ برای نشان دادن هيجان از حرکات چهره اصلی يكسانی استفاده می کند ، که به اين نتيجه گيری منجر شد که اين حرکات بايد ذاتی باشند .
هنگامی که دستهايتان را روی سينه تان به روی هم می گذاريد آيا دست راست را روی دست چپ خود قرار می دهيد يا دست چپ را روی دست راست ؟
بيشتر افراد تا زمانی که امتحان نكنند نمی توانند با قاطعيت جواب بدهند . هنگامی که يكی از اين روشها برای فرد کامالً عادی و راحت است روش ديگر کاملا غير عادی و ناراحت است . شواهد نشان می دهد که اين موضوع می تواند دليلی بر موروثی بودن اين حرکت باشد که تغيير پذير نيست .
هنوز بحث بر سر اين موضوع ادامه دارد که آيا برخی حرکات و حالت بدنی از جنبه فرهنگی آموخته شده تبديل به عادت می شوند و يا موروثی هستند . به عنوان مثال اکثر آقايان هنگامی که کت يا پالتوی خود را می پوشند ابتدا دست راست خود را در آستين فرو می برند در حاليكه اکثر خانمها ابتدا آستين دست چپ را می پوشند.
هنگامی که يک زن و مرد در يک خيابان شلوغ از کنار هم رد می شوند مرد معمولا بدن خود را به سمت زن متمايل می کند در حاليكه زن معمولا بدن خود را عقب می کشد . آيا اين زن برای محافظت از خود اين کار را به طور غريزی انجام می دهد ؟ آيا اين واکنش ذاتی زنانه است يا او اين عمل را با تماشای ناخود آگاه زنان ديگر يادگرفته است ؟
بيشتر رفتار غير کلامی ما آموخته شده است و معنی بسياری از حرکات و حالت بدنی ما منشاء فرهنگی دارند . اجازه دهيد نگاهی بر اين جنبه های زبان بدن بياندازيم .
برخی حرکتهای اصلی و خاستگاه آنها
بيشتر حالتهای ارتباطی اصلی در سراسر جهان يكسان است . هنگامی که مردم خوشحال هستند می خندند ؛و وقتی غمگين يا خشمگين هستند اخم کرده و چهره در هم می کشند . تكان دادن سر معمولا در همه جای جهان به معنی بله و تاييد است.. به نظر می رسد اين حرکت جنبه ذاتی داشته و توسط افراد نابينا و ناشنوا هم مورد استفاده قرار می گيرد .
سر تكان دادن به طرف بالا يا از اينطرف به آنطرف نشانه خير يا مخالفت است و جنبه جهانی داشته و ممكن است در زمان نوزادی آموخته شود . وقتی که نوزاد شير خواری به اندازه کافی شير خورده باشد سرخود را از اين طرف به آن طرف تكان می دهد که به معنی رد کردن سينه مادرش باشد .
وقتی همان نوزاد به اندازه کافی غذا خورده باشد سرش را تكان می دهد تا به معنی رد کردن قاشق غذا باشد . اين کودك به اين طريق به سرعت ياد می گيرد تا مخالفت خود را به همين روش نشان دهد .
منشاء برخی حرکات و حاالت ما را می توان در اجداد اوليه انسان يافت . نشان دادن دندانها که در گذشته برای حمله به کار می رفته هنوز هم توسط انسانهای امروزی به شكل فشردن دندانها برای نشان دادن حالت خصمانه به کار می رود با وجود اينكه ديگر اين دندانها برای حمله به کار نمی روند .
لبخند زدن از ابتدا به عنوان يک حالت تهديد آميز به کار می رفت ، اما امروزه همراه با حالتهای ديگر برای بيان شادی به کار می رود .
بالا انداختن شانه ها نيز مثال خوبی از يک حالت همگانی است که به کار می رود تا نشان دهد که يک فرد نمی داند شما چه می گوييد . اين يک حالت چند گانه است که از سه قسمت اصلی تشكيل شده است : کف دست های باز ، شانه های قوز کرده و ابروهای بالا انداخته .
شكل 1 -حالت بالا انداختن شانه ها
همانگونه که زبان کلامی در فرهنگ های مختلف با هم متفاوت اند زبان غير کلامی نيز ممكن است چنين باشد .
در حاليكه يک حالت يا حرکت ممكن است در يک فرهنگ خاص متداول بوده و تفسير روشنی داشته باشد ، ممكن است در فرهنگ ديگر بی معنی بوده يا معنی کاملا متضادی داشته باشد .
به عنوان مثال ، تفسيرها و کاربردهای سه حالت متداول انگشت يعنی حلقه ، بلند کردن انگشت شصت وعلامت V را در نظر بگيريد.
حلقه یا حالت ˝OK˝
شكل 2 -همه چيز مرتب است
رابرت موگابه رييس جمهور زيمبابوه
اين علامت در قرن نوزدهم در ايالت متحده امريكا ظاهراً توسط روزنامه نگارانی متداول شد که تلاش می کردند با استفاده از اختصارات عبارت های رايج راکوتاه کنند .
نظرات بسيار متفاوتی درباره اينكه OK اختصار چه کلماتی است وجود دارد . برخی معتقدند OK ممكن است اختصار correct all به معنی کاملا صحيح باشد.
که اشتباهاً به صورت (korrect oll ) نوشته می شده است . در حاليكه برخی ديگر می گويند (OK )متضاد (out – knock) پيروزی است که اختصار آن (O.K)می باشد . نظريه متداول ديگر اين است که اين عالمت اختصار Old kinderhook و برگرفته از مكان تولد يكی از روسای جمهور آمريكا در قرن نوزدهم است که عادت داشت در مبارزات انتخاباتی خود از سر واژه ها استفاده کند.
اينكه کدام يک از اين نظريه ها درست است ممكن است هرگز مشخص نشود ، اما به نظر می رسد که عالامت حلقه بيانگر حرف O در OK باشد.
گر چه معنی OK برای تمام انگليسی زبانها روشن است به سرعت در اروپا و آسيا هم متداول شده اما در بعضی جاها معانی ديگری دارد .
بعنوان مثال ، در فرانسه OK به معنی صفر يا هيچ چيز است ؛ در ژاپن می تواند معنی پول بدهد و در برخی کشورهای خاورميانه به اين معنی است که فرد مورد نظر همجنس باز است . برای اجتناب از استفاده نابجا از اين علامت و سوء تعبيرهای احتمالی بايد به مفهوم آن در يک فرهنگ خاص توجه داشت .
علامت انگشت شست
در بريتانيا ، استراليا و زلاند نو بلند کردن انگشت شست سه معنی دارد ؛ معمولا اين علامت توسط افرادی که سر جاده ها می ايستند و قصد دارند سوار اتومبيل های عبوری شوند برای نشان دادن مسير مورد نظر به کار می رود و وقتی انگشت به طور قايم رو به بالا باشد نشانه توهين است و به معنی (this on-sit ) يا (yours up ) است .
همچنين در برخی کشورها مثل يونان اين علامت به معنی پيشنهاد برقراری رابطه جنسی است . بنابراين تصور کنيد اگر يک استراليايی در يونان از اين علامت استفاده کند چه سوء تفاهمی پيش خواهد آمد .
وقتی ايتاليايی ها از يک تا پنج را می شمارند از اين علامت به عنوان يک و در ادامه از انگشت اشاره به عنوان دو استفاده می کنند ، در حاليكه اکثر استراليايی ها ، امريكايی ها و انگليسی ها يک را با انگشت اشاره و دو را با انگشت ميانی می شمارند .
در اين مورد انگشت شست نشان دهنده عدد پنج می باشد . انگشت شست در ترکيب با حالتهای ديگر کاربردهای ديگری نيز دارد ، و آن نشانه قدرت و برتری يا در موقعيت هايی است که شخص سعی می کند ديگران را تحت نفوذ خود در آورد .
شكل2 – جای نگرانی نيست
آرنولد شوايتزنگر فرماندار سابق کاليفرنیا
علامت V
اين علامت در بريتانيا، استراليا و زلاندو متداول است و به معنی(yours up ) تعبيرمی شود. وينستون چرچيل در طی جنگ جهانی دوم V به معنی Victory يعنی پيروزی را رايج ساخت ، اما او اين علامت را در حالی به کار می برد که کف دست به سمت بيرون بود ، در حاليكه اگر کف دست به سمت خود شخص باشد معنی توهين آميزی دارد.
شكل 4 -حالت اهانت آميز
هر چند در بسياری از قسمت های اروپا علامت V در حاليكه کف دست به سمت داخل باشد هنوز هم به معنی پيروزی است ، بنابراين اگر يک انگليسی اين علامت را به قصد توهين به يک اروپايی به کار ببرد فرد اروپايی متعجب می شود که منظور او کدام پيروزی است .
همچنين اين علامت در اروپا معنی دو می دهد بنابراين اگر فرد اروپايی يک متصدی رستوران باشد ممكن است تصور کند که منظور فرد انگليس مثلا دو عدد نوشيدنی است .
اين دو نمونه نشان می دهد که سوء تعبيرهای فرهنگی اين علائم می تواند نتايج شرم آوری به بار آورد ، و لذا قبل از نتيجه گيری عجولانه ای درباره زبان بدن يا حالتهای يک فرد ابتدا بايد به پيشينه فرهنگی او توجه داشت
بنابراين مباحثی که در اين کتاب عنوان می شود اختصاصاً در افراد بالغ سفيد پوستی صدق می کند که در آمريكای شمالی ، انگلستان ، استراليا ، زلاندنو و ديگر مناطقی زندگی می کنند که زبان اصلی آنها انگليسی است .
مجموعه ای از حالت ها
يک از جدی ترين اشتباهاتی که ممكن است يک فرد کم تجربه مرتكب شود تفسير يک حالت به طور مجزا و جدای از حالت ها و شرايط ديگر باشد .
به عنوان مثال خاراندن سر ممكن است دليل مختلفی از قبيل شوره سر ، کک ، عرق ، ترديد فراموشی و يا دروغ گويی داشته باشد ، و اين بستگی دارد که اين عمل همراه با چه رفتارهای ديگری در همان زمان اتفاق بيافتد ، بنابراين ما بايد هميشه مجموعه ای از حالات و رفتار را در کنار هم در نظر بگيريم .
زبان بدن نيز همچون هر زبان ديگری از واژگان ، جملات و علائم نوشتاری تشكيل شده است ، تنها زمانی که کلمات در کنار هم و در يک جمله بكار روند می توان معنی آنها را به طور کامل فهميد .
حالات و اشارات هم به صورت جمله به کار می روند و بی شک حقايقی را درباره احساسات و نگرش های يک فرد بيان می کنند .
فرد تيز بين و فهيم کسی است که می تواند جمله های غير کلامی را خوانده و آنها را با جمله های کلامی هماهنگ سازد .
تصوير شماره 1 دو حالت انتقاد آميز را نشان می دهد . حالت اصلی حالت دست به چهره و در حالی است که انگشت اشاره روبه بالا به سوی گونه است و انگشت ديگر روی دهان قرار گرفته و انگشت شست زير چانه قرار می گيرد .
( شكل 5 الف ) دليل ديگر که اين شنونده نسبت به گوينده حالت انتقادی دارد اين است که پاهای او بر روی همديگر و دستها روی سينه (حالت دفاعی ) قرار دارند در حاليكه سر چانه رو به پايين اند (حالت خصمانه ) اين
جمله غير کلامی چيزی شبيه اين می گويد من چيزهايی را که تو می گويی دوست ندارم و با آن موافق نيستم”
.شكل 5 -مجموعه ای از حالتهای انتقادی
هيلاری کلينتون وزير خارجه امريكا
سازگاری
اگر شما به عنوان گوينده از فردی که در شكل 5 الف نشان داده شده است می خواستيد تا نظرش را درباره حرفهای شما بگويد و او می گفت که با شما موافق نيست ، جمالت کلامی او با جملات غير کلامی اش متناسب بود .
اما اگر می گفت که از صحبت های شما لذت برده است ، دروغ گفته بود زيرا کلماتش با حالتش همخوان و سازگار نبودند .
تحقيق نشان می دهد که علامت های غير کلامی تقريباً پنج برابر کانال کلامی تاثير گذار است ، و هنگامی که اين دو همخوان نباشند مردم به پيام غير کلامی اتكا می کنند و پيام کلامی را ناديده می گيرند .
اغلب سياستمداران عالي رتبه ای را می بينيم که در حاليكه پشت ميز خطابه قرار گرفته، و دستهای خود را بر روی سينه تا کرده (دفاعی ) و( چانه شان رو به پايين ) انتقادی يا خصمانه افتاده است ، به شنوندگان خود می گويند که پذيرای ايده های جوانان بوده و افرادی آزاد انديش اند .
اين افراد ممكن است تلاش کنند تامخاطبين خود را نسبت به رويكرد انسانی و گرم خود متقاعد کنند در حاليكه ضربه های محكمی بر ميز می کوبند .
زيگموند فرويد مشاهده نمودکه يک بيمار در حاليكه به زبان بيان می کرد که از ازدواج خود راضی است ، ناخودآگاه حلقه ازدواج خود را در انگشتش جلو و عقب می کرد .
فرويد به اهميت اين عمل غير ارادی آگاه بود و هنگامی که مشكلات ازدواج خود را بروز داد متعجب نشد . کليد تفسير دقيق زبان بدن مشاهده مجموعه حاالت و تناسب بين کانال های ارتباطی کلامی و غير کلامی است.
زبان اشاره در محيط
علاوه بر توجه به مجموعه حالت ها و همخوانی کلام و حرکات بدن ، تمامی حالت های اشاره ای بايد در محيطی که در آن جاری می شوند مورد بررسی قرار گيرند .
اگر به عنوان مثال در يک روز سرد زمستانی در يک ايستگاه اتوبوس شخصی دست ها و پاهای خود را در هم گره زده و نشسته باشد ، به احتمال بسيار زياد به دليل سرما است و نه حالت دفاعی .
اما اگر مثلا در پشت يک ميز و در حاليكه شما سعی می کنيد ايده ای را مطرح کنيد و يا کالایی را به او بفروشيد چنين حالتی دارد به اين معنی است که آن شخص در آن موقعيت ، احساسی منفی يا دفاعی دارد .
عوامل تاثير گذار دیگر بر تفسير
مردی که بسيار شل دست می دهد احتمالا به داشتن شخصيتی ضعيف متهم می شود . اما اگر فردی ورم مفاصل داشته باشد اينگونه دست دادن را احتمالا به خاطر پرهيز از درد محكم دست دادن انجام می دهد .
به همين گونه هنرمندان ، موسيقی دان ها ،جراحان و کسانی که کارهای ظريف انجام می دهند معمولا ترجيح می دهند که دست ندهند ، اما اگر مجبور شوند با کسی دست دهند معمولا از دست دادن محكم اجتناب می کنند .
کسانی که لباسهای نامناسب يا تنگ می پوشند ممكن است قادر نباشند بعضی حرکات را انجام دهند و اين مسئله می تواند بر کاربرد زبان بدن تاثير بگذارد. البته اين موضوع در مورد تعداد کمی از افراد صادق است اما در نظر گرفتن تاثيراتی که ناتوانی های جسمانی می تواند بر حرکت های بدن داشته باشد اهميت دارد.
مقام و قدرت
پژوهش های زبان شناختی نشان داده است که رابطه مستقيمی بين مقام ، قدرت و جايگاه يک فرد در اجتماع با نوع واژگان مورد استفاده او وجود دارد . به بيان ديگر هر چقدر شخصی جايگاه اجتماعی يا مديريتی بالاتری داشته باشد بهتر می تواند با استفاده از واژگان ارتباط برقرار کند.
پژوهش های غير کلامی نشان داده است که همبستگی زيادی بين تسلط يک فرد بر زبان گفتاری و ميزان زبان اشاره ای که آن فرد در انتقال پيام به کار می برد وجود دارد .
اين بدين معنی است که موقعيت اجتماعی و قدرت يک شخص مستقيماً با تعداد حرکات بدنی و اشاراتی که او به کار می برد مرتبط است . فردی که جايگاه بالایی در اجتماع يا رده های مديريتی دارد می تواند از زبان گفتاری بيشتری استفاده کند در حاليكه فردی که تحصيلات کمتری دارد بيشتر بر زبان اشاره ای تكيه می کند .
بيشتر مثال هايی که در اين کتاب ارائه شده اند به افراد سفيد پوست ، طبقه متوسط مربوط می شوند ، اما به عنوان يک قانون کلی هر چقدر يک فرد جايگاه اجتماعی– اقتصادی بالاتری داشته باشد کمتر از حاالت بدن و زبان اشاره ای صحبت می کند .
سرعت اين حرکات و ميزان روشنی آن ها برای ديگران نيز با سن فرد ارتباط دارد . به عنوان مثال اگر يک کودك پنج ساله به والدين خود دروغ بگويد ، بلافاصله دهان خود را با يک يا هر دو دست خواهد پوشاند (شكل 6)
پوشاندن دهان با دست در هنگام دروغ گفتن در سراسر زندگی فرد ادامه می يابد ، اما سرعت آن معمولا تغيير می کند . هنگامی که يک نوجوان دروغ می گويد ، او نيز چون کودکی پنج ساله دست خود را بر دهان می گذارد ، اما به جای پوشاندن کامل دهان فقط با انگشتان خود اطراف دهان را می مالد . (شكل 7)
هنگامی که يک فرد بزرگسال دروغ می گويد ؛ مغزش به او دستور می دهد تا درست مثل کودك پنج ساله و فرد نوجوان برای جلوگيری از گفتن دروغ دهان خود را بپوشاند ، اما در آخرين لحظه دست از چهره دور شده و در عوض فرد دروغ گو بينی خود را لمس می کند . (شكل 8)
شكل 6 – دروغگويی کودك
شكل 7 -دروغگويی نو جوان
شكل 8- دروغ گويی فرد بالغ
بيل کلينتون رئيس جمهور آمريكا در دادگاه در رابطه با پرونده مونيكا لوينسكی
جعل کردن زبان بدن
سوالی که معمولا مطرح است اين است که آيا امكان دارد زبان بدن را جعل کرد ؟
پاسخ اين سئوال (خير) است ، زيرا به دليل فقدان تناسب بين حالتهای زبان اشاره، علامت های بسيار کوچک وکلمات به زبان آمده اين کار ممكن نيست .
به عنوان مثال ، کف دستهای باز نشان صداقت است اما هنگامی که يک دروغگو کف دستهای خود را باز کرده و به شما لبخند می زند ، نشانه های کوچک موجود در حالت او عدم صداقتش را آشكار می سازد .
مردمک چشمان فرد دروغگو ممكن است کوچک شوند ، يک ابرو ممكن است بالا برود يا گوشه دهان او ممكن است پرش داشته باشد و اين نشانه ها با حالت کف دست های باز و لبخند صميمانه متناقض اند . نتيجه اين که گيرنده پيام احتمالا چيزهايی را که می شنود باور نخواهد کرد .
به نظر می رسد مغز انسان ساز و کاری داشته باشد که هر گاه يک سری پيام های غير کلامی ناهمخوان را دريافت می نمايدآنها را با عنوان شيب يا انحراف ثبت می کند .
هر چند مواردی وجود دارد که برای بدست آوردن امتيازاتی خاص ، زبان بدن عمداً جعل می شود .
بعنوان مثال مسابقات انتخاب زن نمونه سال را در نظر بگيريد که در آن هر يک از شرکت کنندگان می کوشد با اجرای حرکات بدنی را که ياد گرفته است احساس گرمی و صميميت را از خود بروز دهد و تا جايی که اين فرد در اين کارموفق باشدامتيازاتی را از داوران خواهد گرفت .
اما حتی افراد خبره هم می توانند مدت زمان کوتاهی زبان بدن را جعل کنند با به عبارتی تظاهر کنند ولی بدن سرانجام نشانه هايی مستقل از اعمال هشيارانه فرد از خود بروز خواهد داد .
بسياری از سياستمداران در جعل زبان بدن برای جلب نظر و اعتماد رای دهندگان خبره اند و کسانی را که بتوانند چنين عملی را با موفقيت انجام دهند دارای قدرت < فرّه >(charisma ) هستند .
چهره بيش از هر قسمت ديگر بدن، برای کتمان دروغ گويی به کار می رود ما برای کتمان دروغ های خود لبخند زده ، سر تكان داده و چشمک می زنيم ، اما از بدشانسی بدن ما حقيقت را می گويد و بين حالتهای بدن و علائم چهره ما تناسب وهمخوانی وجود ندارد .
به طور خلاصه جعل زبان بدن برای مدت طولانی مشكل است ، اما يادگيری حالتهای مثبت و به کارگيری آنها برای ارتباط با ديگران و حذف حالت های منفی مفيد است . احساس راحتی کردن در کنار ديگران قابل پذيرش و تحمل بودن برای ديگران بسيار جالب است .
چگونه دروغ های موفقيت آميز بگویيم
مشكل دروغ گويی اين است که ذهن نيمه هوشيار ما بطور خودکار و مستقل از دروغ های کلامی ما عمل می کند ، بنابراين زبان بدن دروغ ما را آشكار می سازد .
به همين دليل است که افرادی که بندرت دروغ می گويند ، صرف نظر از اينكه دروغ آنها چقدر واقعی و متقاعد کننده بنظر برسد به سادگی لو می روند .
زمانی که آنها شروع به گفتن دروغ می کنند ، بدنشان نشانه های متناقضی را از خود بروز می دهد و اين نشانه ها اين احساس را به وجود می آورند که اين فرد حقيقت را نمی گويد.
در حين گفتن دروغ ذهن نيمه هوشيار انرژی عصبی از خود منتشر می کند که به عنوان حالتی در انسان نمود پيدا می کند که با گفته های فرد دروغ گو در تناقص قرار می گيرد .
افرادی چون سياستمداران ، وکلا ، بازيگران ، و مجريان تلويزيونی که شغل آنها ايجاب می کند دروغ بگويند ، حالتهای بدنی خود راپالايش کرده اند به حدی که تشخيص دروغ گويی آنها برای مردم عادی مشكل بوده و به سادگی به دام آنها می افتند .
آنها دروغ های خود را به دو روش پالوده می کنند . اول سعی می کنند و تمرين می کنند احساس خود را با حالت صحيح تطبيق دهند ، اما اين کار در دراز مدت و با گفتن دروغ های بيشمار موفقيت آميز خواهد بود . دوم ، آنها می کوشند بيشترحالت خود را چه مثبت و چه منفی در هنگام دروغ گويی حذف کنند ، اما اين کار
هم بسيار دشوار است .
اين آزمايش ساده را يک بار امتحان کنيد. به دوست خود يک دروغ عمدی بگوييد و آگاهانه تلاش کنيد تا حالتهای بدن خود را سرکوب کرده و از چشم ديگران پنهان کنيد.
حتی هنگامی که حالتهای بدنی اصلی را سرکوب می کنيد ، حالتهای کوچک و جزيی از بدن شما منتشر خواهد شد . اين حالتهای جزيی عبارتند
از لرزش ماهيچه های صورت ، باز شدن و بسته شدن مردمک چشم ، عرق کردن پيشانی ، قرمز شدن گونه ها ، بالا رفتن تعداد پلک زدن و نشانه های جزيی بسيار ديگر که دروغ گويی را بر مال می سازد .
تحقيقی که با استفاده از دوربين های کم سرعت انجام شده نشان می دهد که اين حالتهای جزيی می توانند در کسری از ثانيه اتفاق بيافتند و تنها افراد خبره و متخصص می توانند اين حالتها را مشاهده کنند .
بهترين مصاحبه گران و فروشندگان کسانی هستند که توانايی ناخودآگاه خود در تشخيص اين حالتهای جزيی را در يک برخورد چهره به چهره افزايش داده اند .
بنابراين برای اينكه يک فرد بتواند بطور موفقيت آميزی دروغ بگويد بايد قادر باشد بدن خود را پنهان و دور از چشم ديگران نگه دارد . به همين دليل است که در بازجويی های پليس متهم را در يک مكان باز و يا در زير نور چراغ قرار می دهند به گونه ای که تمامی بدن او برای بازجويان قابل رويت باشد .
بطور طبيعی اگر شما پشت يک ميز نشسته باشيد و قسمتی از بدنتان ناپيدا باشد ، يا به يک ديوار يا پنجره بسته خيره شويد دروغ گفتن آسان تر خواهد بود .
چگونه زبان بدن را بياموزیم
روزانه پانزده دقيقه را صرف مطالعه حالت ها و رفتارهای ديگران و علاوه بر آن آگاهی هوشيارانه از حالت های خود بكنيد.
بهترين مكان برای مطالعه رفتار ديگران جايی است که مردم يكديگر را ملاقات کرده و با هم تعامل دارند . يک فرودگاه بويژه مكان خوبی برای مشاهده مجموعه کاملی از حالتها و رفتارهای انسان است .
در اينجا افراد آشكارا اشتياق ، خشم ، اندوه ، شادی ، بی صبری و بسياری از احساسات ديگر خود را نشان می دهند . کارکردهای اجتماعی ، همايش های شغلی و مهمانی ها نيز موقعيت های بسيار خوبی برای اين کار هستند .
با ياد گيری زبان بدن ، می توانيد به مهمانی رفته ، تنها در گوشه ای بنشينيدو با مشاهده حالت و زبان بدن ديگران اوقات هيجان انگيزی داشته باشيد . تماشای تلويزيون نيز روش خوبی برای يادگيری ارتباط غير کلامی است .
صدای تلويزيون را ببنديد و سعی کنيد صحبت های گوينده را حدس بزنيد. با بلندکردن صدای تلويزيون بعد از هر پنج دقيقه می توانيد ميزان دقت و درستی درك خود ازصحبت های گوينده را امتحان کنيد .
با تمرين اين کار می توانيد اين توانايی را در خود ايجاد کنيد که مثل انسان های ناشنوا تمامی يک برنامه را بدون شنيدن صدای آن بفهميد .
پیشنهاد می کنیم این مطالب رو هم ببینید::
- قلمرو و حوزه ها درزبان بدن قلمروها و حوزه ها در زبان بدن هزاران کتاب و...
- اندازه گیری بازگشت سرمایه در رسانه های اجتماعی اندازه گیری بازگشت سرمایه در رسانه های اجتماعی همانطور...
- بازاریابی آنلاین ( فصل چهارم) خوب دوستان عزیز به فصل چهارم خوش آمدید. در فصل...
- ترفند بهبود تجربه مشتری در رستوران ( مرجع کامل) اگر صاحب یا مدیریت یک رستوران هستید، درست مانند هر...
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.